منتخبی از فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری قسمت 289

چشم ِ غربال-سوراخ های غربال

ذات نداشتن-ذات کسی خراب بودن

دو تا شدن-خم شدن-دو لا شدن

آیۀ یاس خواندن(هرچیزی را پیش از بررسی محکوم به شکست کردن)

دو سر قاف-دشنامی زشت که گاه برای شوخی نیز گفته می شود

اردک رفتن، غاز آمدن-دست از پا درازتر برگشتن

بازار پسند-مورد پسند خریدار و فروشنده-قابل فروش

آفتاب برِ دیوار آمدن(به پایان آمدن عمر)

رو شور-سفیداب

آدم-نوکر

هرماری-ز خوردنی یا نوشیدنی تلخ-کار سخت و دشوار

آبِ جو(ب)(مال دنیا، هرچیز فراوان و بی‌ارزش)

تیغ کسی بریدن-اعتبار و زور داشتن- خر کسی رفتن

دانشگاه-محل آموزش دانش و فلسفه و هنر

 

روی شکم سیری-بدون تعهد-از سر بی خیالی

تو خشت افتادن-به دنیا آمدن

آی زرشک(آی زکی)

چرخ گوشت-چرخ گوشت خرد کنی
بالای چیزی پول دادن-برای چیزی پول خرج کردن

به خط کردن-به صف کشیدن

دل دادن و قلوه گرفتن-غرق گفت و گو و راز و نیاز بودن

رفتن آن جا که عرب نی انداخت-به جای دور و بی بازگشت رفتن-به وضع ناجوری گرفتار شدن

آشنایی به روشنایی انداختن-پس از مدت‌ها تصادفی آشنایی را دیدن

چل و چو-خبر دروغ-شایعه

دو ترکه سوار شدن-دو پشته سوار شدن

از خجالت آب شدن-بسیار شرمنده شدن
دک و دنده-بالا تنه
تحت الشعاع بودن-زیر نفوذ و تاثیر دیگری بودن
دست روی دست گذاشتن-وقت گذراندن-به کاری دست نزدن

خورد و خوراک-خوردنی-آذوقه

اشتر گربه-چیزهای نامتناسب با هم

حرام و حرس-ریخت و پاش

دروازه-دروازه مانندی در دو سوی میدان فوتبال-گُل

جا خوش کردن-در جایی که معمولن نباید ماندن اقامت کردن

انگشت خوردن-افسوس خوردن-پشیمان بودن

 

جوشی شدن-عصبانی شدن

تفنگ ته پر ت-فنگی که با فشنگ شلیک می کند

به گرد کسی نرسیدن-بسیار عقب بودن از کسی-فاصله ی بسیار با کسی داشتن

رو آمدن-به جایی رسیدن-ترقی کردن-ثروتمند شدن

دهن دره-خمیازه

خشتک-وسط درز دو پا در شلوار

زالو انداختن-کرم زالو به تن بیمار انداختن تا خون فاسد را بمکد

خوش مشرب-خوش معاشرت-اهل گفت و گو

 

با دم خود گردو شکستن-سخت شادمان و خوشحال بودن

خاله وارسی-فضولی-تحقیق بی مورد

چِل-خل و دیوانه

بُز ِ گَر-بزی که بیماریِ گَری

خراب شدن-از کار افتادن-منحرف

براه-سازگار-اهل سازش-با گذشت

جگر را سرمه کردن-دل کسی را سوزاندن-بسیار غم دادن

پیش زدن-جلو زدن-سبقت گرفتن

اخلاق سگی(تندخویی بیش از اندازه، ناسازگاری با همه)

از قرار(ظاهرن، آن‌طور که پیدا است)

اسباب‌کشی-نقل اثاثه از خانه‌ای به خانه‌ی دیگر

بغض کردن-متاثر و غمگین شدن و به خود فرو رفتن

تف مالی-سرسری شستن و اندکی آب زدن-هنگام بوسیدن-آب دهان و لب ها را به صورت کسی زدن
خاله جان آقا-یکی از چهار زن کلثوم ننه
ارنعوت-آدم ستبر و پرزور و بی‌انصاف
 

دست کسی در کار بودن-شرکت داشتن در کاری

آستین از دهان برداشتن(خندیدن)
تیار کردن-آماده کردن

چول شدن-بور شدن در بازی-شرمنده شدن

دست و پا نمدی-دست و پا پنبه ای

اخ و پیف کردن(اظهار ناراحتی کردن از بوی بد، منظره‌ی بد یا غذای بد)

اهل نشست(تارک دنیا، گوشه‌نشین)

زیر آب-مجرایی در ته مخازن آب برای خالی کردن آن ها

خرس گنده-برای تحقیر به کسانی که اداهای خارج از سن خود در می آورند گفته می شود

خط در میان حرف زدن-آرام آرام و شمرده سخن گفتن

خریت-نادانی-حماقت

پول و پله-پول

 

دله-هرزه-چشم چران-پرخور

خانه زاد-نوکر-خدمت گزار
زد و خورد-کتک کاری-دعوا و مرافعه
تنوره-دودکش-آتشخانه ی سماور و مانند آن

چشم انداز-منظره

زیر دریایی-کشتی جنگی که می تواند در زیر آب حرکت کند

آتش کردن (گشودن)(شلیک کردن)

زیر آبکی-شنای زیر آب-پنهانی

رشوه خواری-دریافت دستمزد برای انجام کاری ناروا و غیرقانونی

از گل نازک‌تر به کسی نگفتن-با کسی سخت مهربان و پرمحبت رفتار کردن

اُرد(درخواست، سفارش، دستور)

دولت منزل-دولت سرا

دهنه سرخود-بی بند و بار

آسیاب‌گردان-کسی که به‌خوبی از عهده‌ی کارها بر می‌آید

بخیه زدن-آجیده کردن-دوختن شکاف جامه یا تن

خشکه پز-نانوایی که نان هایی از قبیل نان روغنی-قندی-شیرمال-پنجه ای و مانند آن ها می پزد

در خود را گذاشتن-سکوت کردن-خفه شدن

از آب درآوردن(عمل آوردن، انجام دادن)

حساب بردن-پروا داشتن-اطاعت کردن

دم به خمره زدن-باده گساری کردن-شراب خوردن

دست از همه جا کوتاه شدن-بی چاره و بی پناه شدن

آب از گلو پایین نرفتن-غصه و ناراحتی شدید داشتن

زهکونی زدن-تیپا زدن-اردنگی زدن

زاد و رود-زاد و ولد-فرزندان

خرد و خمیر شدن-بسیار خسته شدن-له و لورده شدن

چسش دادن کاری را-لفت و لعاب دادن-بیش از اندازه مهم وانمود کردن

بند نشدن سنگ روی سنگ-نا آرام بودن اوضاع-وجود نداشتن نظم و امنیت

دشت-فروش اول کاسب-نخستین پول دریافتی کاسب

زبان فهم-کسی که مطلب یا سخنی را خوب در می یابد
ذکر مصیبت-بیان درد-یادآوری رنج های خاندان محمد و به ویژه حسین
تو مشت کسی بودن-کاملا در اختیار کسی بودن

دنگ انداختن-نزدیکی جنسی کردن

پس خور-آن که بازمانده ی غذای دیگران را می خورد

چُل کلید-جام درویشان

چوچوله باز-زنباره-دوست دار زنان بدکاره

دماغ تیز داشتن-شامه تیز داشتن

پادرختی-میوه های خراب شده که خود از درخت می افتند

خیسیده-چیزی که آب در آن نفوذ کرده است

بدون معطلی-بی درنگ-فورا

تلقین گفتن-مسائل دینی که بر سر گور کسی می گویند

بای دادن-رشوه دادن-باج دادن

جای کسی را خالی کردن-در جایی از کسی یاد کردن و آرزو کردن که کاش می بود

چرخیدن در روی یک پاشنه-تغییر نکردن وضعیت-گذشتن وضع به منوال سابق

دَم باز-چاپلوس-متملق

خاله رورو-زنی که به علت چاقی یا آبستنی به زحمت راه می رود

آوردن-باعث شدن-ایجاد کردن

زاغ سیاه کسی را چوب زدن-پنهانی مراقب کسی بودن

به خود پیچیدن-ناخوش شدن-عتاب کردن

زبان چرب و نرم داشتن-گفتار خوشایند و فریبنده داشتن

پشه کوره-پشه ی ریز

باجی-خواهر-زن ناشناس

دو به دست کسی افتادن-به دست آوردن فرصت برای اعمال نظر-قدرت نمایی یا انتقام جویی

خرج جیب-توجیبی-خرج غیر لازم

از زبان کسی مو در آمدن(کنایه از فرط تکرار و بی‌نتیجه بودن سخنی است)

ته و توی چیزی را در آوردن-درباره ی چیزی تحقیق کردن

به کوچه ی علی چپ زدن خود-خود را به آن راه زدن-خود را به نادانی

آش همان آش و کاسه همان کاسه-چیزی تغییر نکرده
پیش کردن گربه-راندن گربه

پیزر-پوشال های نازکی که برای نشکستن ظروف شیشه ای میان آن ها می گذارند

پرت افتادن-دور و تنها افتادن

پا سست کردن-آهسته کردن-از سرعت خود کاستن

ده مرده حلاج بودن-بسیار زرنگ و کاری بودن

پیزر در جوال گذاشتن-در فریبکاری مهارت داشتن

اشتباه لپی(اشتباه لفظی)

خوش نشین-کسی که هر جا خواست اقامت می کند-ساکنان غیر زارع ده

پیچیدن به پر و پای کسی-با کسی بد رفتاری کردن-به کسی سخت گیری کردن

خنگ-نادان-ابله-کودن

زاییدن گاو کسی-به دردسر بزرگی گرفتار آمدن

زنده دل-آدم با شور و حرارت-پرنشاط

آوار شدن سر کسی(بی‌خبر نزد کسی در آمدن)

 

از خر شیطان پایین آمدن-از لجاجت دست برداشتن-از تصمیم نادرستی منصرف شدن

آش شله‌قلمکار(بی‌نظم و قاعده)

 
حاج خانم-عنوان احترام آمیز برای زنان مسلمان سالمند

دربست-یک جا-به طور کامل-به طور کلی

تر و فرز-چست و چابک

دوم از آن-در ثانی-دوم آن که

چهار طاقی-فضای سقف دار و بدون در

اُرُسی(کفش)

تُپ تُپ-صدای تپش قلب بر اثر ترس و هیجان

چیزی-فاصله ای-راهی-زمانی

چپی-مخالف حکومت-وابسته به چپ

ترکمون زدن یا کردن-دست به آب رساندن-ناشیانه کاری را انجام دادن-زاییدن

تسبیح انداختن-یک یک دانه های تسبیح را از زیر انگشتان گذرانیدن

آتش بی‌باد-ظلم-می

بالینی-کلینیکی

پشم ریختن-از میان رفتن توانایی و مقام

از خجالت آب شدن-بسیار شرمنده شدن
پشت به کوه اُحد بودن-پشت گرمی داشتن
ریغماسی-ضعیف و مردنی-مریض و کم مقاومت

حاشیه بندی-گل کاری کردن در باغچه-مرز بندی

بی خودی-بی دلیل-بی جهت

پیش ِ پا-جلوی رو

دیوار کوب-پرده یا فرشی که برای زینت به دیوار می آویزند

ادب‌خانه-مستراح-طهارت‌خانه

چشم خوردن-نظر خوردن

زاغ-دارای چشمان آبی رنگ

پوشالی-بی ارزش- بی مصرف

ریز بین-نکته سنج-بسیار دقیق-باریک بین

اصلاح(تراشیدن ریش و آرایش موی سر نزد مردان)

تسبیح انداختن-یک یک دانه های تسبیح را از زیر انگشتان گذرانیدن

خوش غیرت-در زبان لوطیان گاه نشانه ی اعجاب و گاه دشنامی است به جای بی غیرت

اله و بله(چنین و چنان)

از چشم کسی دیدن-کسی را مسئول چیزی دانستن

پشت پا زدن به چیزی-چشم پوشی کردن از چیزی

دستِ راست-سمت راست

به باد دادن- باد دادن

بنا کردن-شروع کردن

خاله وارسی-فضولی-تحقیق بی مورد

به پیسی افتادن-دار و ندار خود را از دست دادن-فقیر و بیچاره شدن

چال شدن-گود شدن-دفن شدن-در زیر خاک گذاشته شدن

راه اندازی-راه انداختن

جا انداختن-به سر جای خود آوردن

چرکو-آدم کثیف

دلسردی-ناامیدی-یاس

رد شدن-مردود شدن-پذیرفته نشدن

توی روغن بودن نان کسی-رونق داشتن کار و بار کسی

دنبال کردن-تعقیب کردن-اصرار و پافشاری کردن-پی گیری کردن

حول و حوش-دور و بر-گوشه و کنار

 

در کردن-شلیک کردن-خالی کردن

آلت دست کسی شدن-مورد سوء استفاده قرار گرفتن

دست پیش گرفتن-پیشدستی کردن-سبقت گرفتن

تغ و لغ-چیزی که نظم خود را از دست داده است-سست

پُکیدن-ترکیدن

دخل-موجودی صندوق-صندوق مغازه-برداشت

بالا غیرتا-از راه جوانمردی و گذشت

چشم انتظار-منتظر-چشم به راه

اروای ننه‌ات-ارواح بابات

چل نکه-پارچه ای که از انواع پارچه های بریده شده سر هم دوخته شده باشد

چارقد قالبی-نوعی چارقد که آن را آهار می زدند تا راست و منظم بایستد

به خاک سیاه نشاندن-بدبخت و ذلیل کردن

تاب دادن-سرخ کردن در روغن-پیچیدن-خم کردن

خودرنگ-دارای رنگ طبیعی

دست به دامان کسی شدن-به کسی پناه آوردن-به کسی متوسل شدن

 
باز شدن نیش کسی-تبسم کردن از روی خوشحالی و خوشوقتی
درز و دوز-شکافتن و دوختن-راست و ریس کردن کار

خالی خالی-بدون چیز دیگری

بارانداز-جای پیاده کردن بار

رسوخ کردن-در دل اثر کردن-رخنه و نفوذ کردن
بی غم-بی خیال-لاقید-بی درد
توالت کردن-آرایش کردن

روگیر کردن-در رودربایستی ناگزیر به انجام کاری کردن-نگا. روبند کردن

اصحاب منقل-اهل گفت‌وگو و سخن

توله سگ-در حالت تحقیر: بچه
بچه انداختن-بچه ی نارس بدنیا آوردن

دنبال نخود سیاه فرستادن کسی-کسی را از سر وا کردن-به دنبال چیزی واهی فرستادن

افتاده(فروتن، متواضع)

چشم و چراغ-شخص مورد علاقه-محبوب

زیر چاقی-مهارت
ته و توی چیزی را در آوردن-درباره ی چیزی تحقیق کردن

حق التدریس-مزد آموزگار

الحق و الانصاف(انصافن، حقن)

 

دخل و خرج کردن-درآمد بیش از هزینه شدن-سود بردن

دَم گرفتن-همنوایی کردن در خواندن و سرود-کنایه از توافق و پشتیبانی
حرف گوش کردن-حرف شنوی داشتن
خار چشم کسی بودن-مایه ی عذاب کسی بودن
آفتابه خرج لولهنگ کردن(چیز با ارزشی را در بهای چیز بی‌ارزش دادن)
جز و ولز-نگا. جز و وز
دندان کسی پیش کسی گیر کردن-عاشق کسی شدن-شیفته ی کسی شدن

حاشیه دار-کناره دار

 

دَمَر-دراز کشیده روی سینه و شکم

از خنده روده بر شدن(از شدت خنده بی‌حال شدن)

اردک رفتن، غاز آمدن(دست از پا درازتر برگشتن)

از کفر ابلیس مشهورتر-گاو پیشانی‌سفید-نزد همه معروف

آب از گلو پایین نرفتن(غصه و ناراحتی شدید داشتن)

پیاده رو-دو سوی خیابان یا کوچه که محل گذر پیادگان است

پنبه توی گوش کردن-غفلت داشتن-هوشیار نبودن
دست راستی-از جناح راست-موافق حکومت

خز گیر آوردن-نگا. خر گرفتن کسی

بی سکه-بی اعتبار

دست برداشتن-صرف نظر کردن-چشم پوشی کردن-به حال خود رها کردن

آغبانو-لقبی برای زنان محتشم و بزرگ
چرب کردن سبیل-رشوه دادن-حق السکوت دادن
دست پاچه-شتاب زده-مضطرب
زیر و رو کردن-همه جا را به دنبال چیزی گشتن-به هم ریختن

زیر جلی-پنهانی-آهسته

بند و بست-ساخت و پاخت-توطئه

خیال کسی را راحت کردن-موجب اطمینان خاطر کسی شدن-به کسی جواب رد دادن

بار و بنه-وسایل سفر

پنجه ی ابوالفضل-ورقه ی برنجی یا نقره ای که به شکل کف دست و انگشتان بریده شده است

بجا-شایسته-در هنگام مناسب

خرخور-چیزی که قابلیت خورده شدن را از دست داده است
داغان کردن-از هم پاشاندن-متفرق کردن

این به آن در(چیزی که عوض دارد گله ندارد، در مقام انجام عمل متقابل می‌گویند)

چشم بندی-شعبده بازی-تر دستی

در هم بودن-پریشان بودن-پکر بودن-نگران بودن

جببه گرفتن در مقابل کسی-با کسی مخالفت کردن-در برابر کسی مقاومت کردن

خشت مالیدن-چاخان کردن-لاف زدن

بی زحمت-لطفا-خواهش می کنم
دو رگه-از دو نژاد محتلف
دایی-برادر مادر-لقبی برای ابراز صمیمیت

دمدمی-دو دل-مردد-کسی که هر ساعت خوی و حالت دیگری دارد

از خاک برداشتن(کسی را نواختن و به جایی رساندن)

روده دراز-پر حرف-وراج

بد دهن-کسی که پیوسته فحش و ناسزا می گوید

به روز سگ افتادن-بدبخت و بیچاره شدن-به فلاکت افتادن

خودخور-کسی که غم خود را در دل می ریزد و با کسی در میان نمی گذارد

آب از آب تکان نخوردن(رخ ندادن جنجال و هیاهو، آرام ماندن اوضاع)

پافنگ-نهادن ته تفنگ در کنار در حالت خبردار ایستادن

پیش بردن-کاری را به انجام رسانیدن

پازلفی-سر خط-بخشی از موی سر که از شقیقه ها به پایین صورت می روید

خرابی بالا آوردن-کثافت کاری کردن-آلودن بستر یا لباس

جُربزه-قدرت-توانایی

از روی معده حرف زدن(بدون تعمق و بدون منظور چیزی گفتن)

دل کسی برای چیزی لک زدن-بسیار آرزومند چیزی بودن-سخت در حسرت چیزی بودن

از خرس مویی کندن-از مردم خسیس چیزی درآوردن-هرچند ناچیز باشد

راست شدن مو بر تن-سخت ترسیدن-وحشت کردن

پیر بی خواب-کسی که دیر یا کم بخوابد-کودک

خرپا-چوب بندی زیر سقف یا پل

باشگاه-محل گردهمایی گروهی برای ورزش-تفریح و از این قبیل

چزاندن-ضعیفی را آزار دادن

خوردن چیزی به چیزی-جور بودن چیزی با چیزی

تلَکه-پول یا چیزی که با فریب و چاپلوسی از کسی بگیرند

دست انداختن-ریشخند کردن-مسخره کردن

آب نکشیده-زشت-بد-نامفهوم

چوروک خوردن-چین برداشتن

داغ و درفش کردن-مجرمی را برای اقرار کردن داغ کردن

خش-صدای گرفته-خراش

زرده ی کسی نبستن-موفق نشدن در کار-بی ثمر ماندن کوشش کسی

پر و پاچه-پا-پاچه

زیر لبی-زیر زبانی
چشم ورقلمبیده-چشم بیرون زده

ریش گرفتن-دست به ریش کشیدن-پادر میانی کردن-تقاضا و خواهش کردن

توی هم لولیدن-با هم و کنار هم ایستادن و حرکت کردن

زاچی-روزهای استراحت پس از زایمان

دود دادن سبیل کسی-ادب کردن-تنبیه کردن-شکست دادن

آب از گلو پایین نرفتن-غصه و ناراحتی شدید داشتن

تند کردن-سریع شدن در رفتار و حرکت-زبان گز کردن غذا

اُرد کسی را خواندن(به حرف کسی گوش کردن، اهمیت دادن)

اگشت توی شیر زدن و مایه گرفتن برای کسی(برای کسی نقشه کشیدن، از کسی بد گفتن)

بند آمدن-متوقف شدن

چِخ کردن-راندن سگ

داغ و درفش کردن-مجرمی را برای اقرار کردن داغ کردن

بریدن-از نفس افتادن-درمانده شدن-از حرکت باز ماندن

در لفافه سخن گفتن-پوشیده و کنایه آمیز سخن گفتن

دور افتادن-نزد این و آن رفتن-با هر کسی دیدار کردن

دلچسب-دلپذیر-مقبول

تامین آتیه-پیش بینی و اندوخته برای زندگی آینده

از ته دل(از سر صدق و صفا)

چِرت-حرف بی معنی و نامربوط

درس خود را از بر بودن-موقعیت و وضعیت را خوب دزیافتن-به کار خود وارد بودن-بیدار و هوشیار بودن

استکانی زدن-می‌خوارگی اندکی کردن

اسم درگوشی-نام دوم فرد مسلمان که نام یکی از امامان است

آسیاب‌گردان(کسی که به‌خوبی از عهده‌ی کارها بر می‌آید)

حساب بی حساب-سر به سر-این به آن در-مساوی-هیچ به هیچ

تب خال-جوشی که از شدت تب دور لب پدید آید

اهل نشست(تارک دنیا، گوشه‌نشین)

پیراهن عثمان کردن-بهانه قرار دادن

زبان مرغی-زبانی ساختگی مانند زبان زرگری

پفکی-سخت بی دوام و ضعیف

 

حساب-هزینه-مخارج-میزان طلب

تریاک خوردن-خود را با تریاک مسموم کردن

انگشت رساندن(دست‌درازی کردن، دست زدن)

خبرگزاری-موسسه ی خبرگیری و انتشار خبر

خرس-چاق و درشت-تنومند

دید زدن-چشم چرانی کردن-دور و بر را نگاهی انداختن

جلف-سبک-کسی که حرکات سبک دارد

پَخ-مسطح-بی ژرفا

زیر ابرو برداشتن-آرایش ابرو از طریق برداشتن موهای زاید زیر ابرو

 

از بی‌کاری مگس پراندن-بی‌کار و بدون سرگرمی ماندن

خدا گرفتن-به عذاب خدا گرفتار شدن-بدبخت شدن
دادار دودور-عِرض و ناموس زن-آلت تناسلی مرد-هارت و پورت
اهل دود-سیگاری

پا خورشی-وسایل لازم برای پخت خورش

آب به آسیاب کسی ریختن(با زحمت خود سود دیگری را فراهم کردن)

پشت پا زدن به چیزی-چشم پوشی کردن از چیزی

بد خلق-کسی که مدام عصبانی است و غر می زند

آدم بی‌خود-بی‌شخصیت و بی‌معنی

 
آفتاب‌نشین-بیکاره و تنبل

چشم دراندن-دقت زیاد کردن

چرت بردن کسی را-غالب شدن حالت خواب بر کسی

پر رودگی-پر گویی-پر حرفی

چپه-کجی به یک سمت

تَک تَک-یکی یکی-جدا جدا

چشم نداشتن برای دیدن کسی-تحمل نکردن کسی-از کسی بدش آمدن

دزد زدن-مورد دزدی قرار گرفتن

در کردن-بیرون کردن-کم کردن-الک کردن

رو-وقاحت-دل و جرات-پوشش

خر در چمن-آوای ناهنجار-هرج و مرج

دست کسی رو شدن-مچ کسی باز شدن-حیله ی کسی آشکار شدن

دست-بار-دفعه-مرتبه-واحد وسایل گوناگون

د ِ-حرفی برای بیان مداومت

دست به دهن رسیدن-چیزی اندک ولی کافی برای معاش داشتن

خشکه پز-نانوایی که نان هایی از قبیل نان روغنی-قندی-شیرمال-پنجه ای و مانند آن ها می پزد

اقبال کسی به برج ریق بودن-بداقبال بودن

آب رفتن(بی‌اعتبار شدن، کوچک شدن)

جدا جدا-یکی یکی-جداگانه

جار-چلچراغ-شمعدان

آبدار-سخت-شدید-سنگین

 

پا گذاشتن-وارد شدن-رسیدن

دستگیره-وسیله ی باز و بسته کردن در و پنجره-کهنه ای در آشپزخانه برای برداشتن دیگ از روی اجاق

چیلی-بدبیاری

پابوسی-زیارت

دلگشاد-بیرون آمده از غم و اندوه

زمینه سازی کردن-مقدمه چیدن برای انجام کاری

چِل بسم الله-لوحه ی کوچکی که در آن آیات قرآن می نوشتند و برای دفع چشم زخم بر گردن کودک می آویختند

پف کرده-بادکرده-ورم کرده

جای سوزن انداختن نبودن-پر بودن-بسیار شلوغ بودن

حرز جواد کسی بودن-پیوسته با کسی بودن

اتصالی کردن-در یک مدار یا سیم‌های برق جریان ناخواسته روی دادن

دمرو-کسی که دمر خوابیده

به خنس و پنس افتادن-به وضع بد مالی دچار شدن

این در و آن در زدن(برای انجام کاری کوشش بسیار کردن)

دنگ انداختن-نزدیکی جنسی کردن

جر و بحث کردن-مجادله را به درازا کشاندن

آب شدن قند توی دل-لذت بسیار بردن

رفتن از رو-خجالت کشیدن-شرم کردن-از میدان به در رفتن-مجاب شدن

روز بد نبینی-امیدوارم به سرت نیاید

زیر پای کسی نشستن-کسی را از راه به در بردن-فریب دادن

دیدن کردن-عیادت کردن-زیارت کردن-ملاقات کردن

حسرت-آرزوی سخت-خواهش بزرگ

زاپاس-ذخیره-یدک-آدم بی مصرف و زوار دررفته

آقایی فرمودن-لطف کردن-محبت کردن

با هم خواندن-تطبیق کردن-هماهنگ بودن
دل پیچه-دل درد-فشار آمدن به معده و روده بر اثر بیماری های گوارشی

داریه نم کن-کسی که پوست داریه را نم می زند تا نیکو بنوازد-چاپلوس

بد سابقه-بد پیشینه-دارای گذشته ی بد

اسکلت‌بندی-طرح‌ریزی-زیرسازی

خر داغ کردن-ناامید شدن-ناکام شدن

از بر گفتن یا نوشتن-متنی به اتکاء حافظه

از گل نازک‌تر به کسی نگفتن-با کسی سخت مهربان و پرمحبت رفتار کردن

رقصاندن بز-هر دم بهانه گرفتن

ترک بیلمز-آدم نادان

پدر کسی را در آوردن-کسی را تنبیه کردن-بسیار آزار دادن

در هچل افتادن-دچار درد سر شدن-به درد سر افتادن

حاجی ارزانی-گران فروش

خود را به کسی بستن-خود را به کسی نسبت دادن

پا برهنه وسط حرف کسی دویدن-کسی را قطع کردن- آفتابه برداشتن

زه زدن-بیرون شدن کمی رطوبت از مخرج-از زیر کار شانه خالی کردن-منصرف شدن

خانه شاگرد-پسربچه ی خدمت گزار در خانه

استخوان جلوی سگ انداختن-با بخششی ناچیز دهان کسی را بستن

آجیل دادن(رشوه دادن، حق و حساب دادن)

از بن گوش(کمال بندگی و خدمتکاری)

تفنگ انداختن-تیراندازی با تفنگ
دور از جناب ب-لانسبت

در یک جوی نرفتن آب کسی با کسی-همداستان شدنشان ممکن نبودن-با هم نساختن

پشکل داخل مویز-بی سر و پایی در میان اشخاص دارای عنوان

حق آب و گل-امتیاز-اعتبار
چاق بودن دماغ کسی-سالم و سرحال بودن

بله بران-قول و قرارهای پیش از ازدواج در میان خانواده های عروس و داماد

دَم ِ قیچی-بریده ها و ریزه های پارچه

با حال-آدم سرحال و خوش-چیز یا جای دلپذیر

بنگی-معتاد به حشیش

پیش کردن گربه-راندن گربه

دو علی گلابی آمدن-بچه ترساندن-تهدید توخالی کردن-توپ و تشر آمدن

دایی قزی-دختر دایی

آفتاب از مغرب درآمدن-روز قیامت-رویدادی شگرف پیش آمدن

بش باد-حقش باشد-هنگامی که کسی به دشمنان دین لعنت بفرستد-شنوندگان این جمله را می گویند.

جاکن شدن-به حرکت در آمدن

ریز نقش-دارای اندام کوچک و ظریف

 

تامین آتیه-پیش بینی و اندوخته برای زندگی آینده

دست به گردن-در حال معاشقه-سریع الوصول

پا پیچ کسی شدن-با کسی در آویختن-به کسی سماجت کردن

به تنگ آمدن-به ستوه آمدن-خسته شدن

زنبور زدن-نیش زدن زنبور
جیک در نیاوردن-صدایی در اعتراض بر نیاوردن-کم ترین اعتراضی نکردن

دست دوم-کار کرده-مستعمل

دوا شور-شستن فرش با نوعی دوای جلا دهنده

 

روی کسی به زمین افتادن-شرمسار شدن به علت رد شدن تقاضا

پدر کسی در آمدن-بسیار اذیت شدن-دخل کسی آمدن

زور چپان کردن-به زور در جایی فرو بردن

 
چغل خوری-سخن چینی

آمدکار(شگون، فال نیک، خجستگی)

خوش دوخت-لباسی که به اندازه و برازنده دوخته شده باشد

پس دوزی-دوختن پشت لباس با دست

از کیسه شدن-هدر شدن-ضرر کردن

زانو انداختن شلوار-کش آمدن پارچه ی شلوار در قسمت زانو

دور اندیش-پایان نگر-پیش بین-عاقبت اندیش

استخوان را پیش گاو و کاه را پیش سگ انداختن(کار را به نااهل سپردن)

حرف گوش کردن-حرف شنوی داشتن

زمینه سازی کردن-مقدمه چیدن برای انجام کاری

تمدن-شهری گری- مجازن: تربیت و ادب

آب نخوردن-درنگ نکردن

خاک به سر کردن-به فکر چاره افتادن-چاره جویی کردن

خوش ریخت-دارای هیکل برازنده

چوب پوش کردن-با چوب پوشاندن

تور کردن-زن یا دختری را به دام انداختن

تا کردن-دو یا جند لا کردن-رفتار کردن

آینه‌ی دق(آینه‌ای که شخص خود را در آن عجیب و غریب می‌بیند – شخص عبوس و بدقدم)

دست کسی را توی حنا گذاشتن-کاری را به کسی تحمیل کردن

به حول و ولا افتادن-دستپاچه و مضطرب شدن-به تلاش و تقلا افتادن

خش خشه-نوعی اسباب بازی کودکان که به هنگام تکان خوردن صدای خش و خش از آن می آید
پاتال-سالخورده-پیر

تو نخ کسی یا چیزی بودن یا رفتن-کسی یا چیزی را پاییدن و زیر نظر داشتن

بازجو-مامور تحقیق و بررسی پرونده

آوار شدن سر کسی(بی‌خبر نزد کسی در آمدن)

چل ستون-شبستان مسجد

رقص شتری-رقصی که از روی قاعده نباشد-حرکات نابهنجار

 

خون به راه انداختن-آشوب و فتنه ی سخت به پا کردن

زهرحند-خنده ی تلخ و از روی خشم

پهلو فنگ-نگاه داشتن تفنگ به موازات و عمود بر زمین

خوردن کسی با نگاه-نگا. با نگاه کسی را خوردن

به جوش آوردن خون کسی-کسی را به اوج عصبانیت رساندن

جار و جنجال-داد و فریاد-نزاع و کشمکش

خنک کردن-سرد کردن

جبهه-میدان جنگ

زاییدن زیر کاری-کاری را به دلیل دشواری به پایان نرساندن

جیره-سهم معین

پیل پیلی رفتن- پیلی پیلی خوردن

حرص گرفتن-ناراحت شدن-لج کردن

خال اُغلی-پسر خاله-رفیق نزدیک

دوره کردن-درسی را دوباره و سه باره خواندن-حلقه زدن به دور چیزی یا کسی

چوب پیش کسی گذاشتن-منع کردن کسی از کاری-بازداشتن کسی از انجام کاری

پشته کردن-روی هم انباشتن

استغفرالله(خدا نکند، خدای نکرده، هرگز)

چاخان-دروغ-دروغگو-چرب زبان

خنکای صبح-سحرگاه

 
درگاهی-آستانه
از گلیم خود پا را درازتر کردن(از حد (توانایی) خود تجاوز کردن)
بازرس-مامور بررسی و کنترل
خواب و بیداری-در حالت بین بیداری و خواب

چاق کردن دنده-به دنده گذاشتن اتوموبیل

آکِله-جذام-زن سلیطه

اهل نشست(تارک دنیا، گوشه‌نشین)

روشن شدن-نشئه شدن-مست شدن-سرحال آمدن

تشر زدن-سرزنش کردن با فریاد-توپیدن
خرافاتی-آن که به خرافات باور دارد-عقب مانده

دخل و خرج کردن-درآمد بیش از هزینه شدن-سود بردن

ذِله آمدن-به ستوه آمدن-خسته و عاجز شدن

تفنگ بادی-تفنگ ویژه ی بازی کودکان
با یک دست چند هندوانه برداشتن-در آن واحد چند کار انجام دادن

با نگاه کسی را خوردن-با چشم خریدار یا شهوانی به کسی نگریستن

 
بد مست-کسی که هنگام مستی هرزه گویی کند و عربده بکشد

تسمه از کدوی کسی بیرون کشیدن-پاپیچ نشدن-دست برداشتن

پیچ خوردن-در خلاف جهت-حرکت کردن-پیچانده شدن استخوان

زدن زیر آواز-بی مقدمه به خواندن پرداختن

زه کشی-خشکاندن باتلاق از طریق کندن نهری برای حریان دادن آب راکد باتلاق به آن

تیشه به ریشه ی کسی یا چیزی زدن-قصد نابودی کسی را داشتن

خرج و دخل کردن-برابر شدن هزینه و درآمد

دَنگ-صدای به هم خوردن دو چیز

روی چوب کردن کسی-کسی را برای کاری تحریک کردن

دهن تر کردن-اندکی نوشیدن-لو دادن

جیغ زدن-فریاد کشیدن-داد زدن

پیه سوز- پی سوز

ابرو آمدن(عشوه ریختن، غمزه کردن)

درخت اگر-امید پوچ و واهی

به له له افتادن-از شدت تشنگی مانند سگ زبان خود را از دهان خارج ساختن

از دیوار مردم بالا رفتن-دزدی کردن

از گردۀ کسی کار کشیدن(کسی را به سود خود بی‌رحمانه به کار واداشتن)
پا منبری کردن-دنبال حرف کسی را گرفتن-درباره ی سخن کسی توضیح دادن

چرخ گوشت-چرخ گوشت خرد کنی

پف کرده-بادکرده-ورم کرده

رسوخ کردن-در دل اثر کردن-رخنه و نفوذ کردن

چرخ پایی-چرخ خیاطی که با پا به حرکت می افتد

تاپاله-سرگین خشگ شده ی گاو برای سوختن

دست آویز-بهانه-مستمسک-عذر

دبور-بی سر و پا-لات-ولگرد-آسمان جل

پشت خاک انداز-بسیار کم-به اندازه ی پشت خاک انداز

خمیازه کشیدن-دهن دره کردن
حسرت به دل ماندن-به آرزوی خود نرسیدن
توپ مروارید-توپ بزرگ در ارگ تهران که در گذشته زنان در روز چهارشنبه سوری از زیر آن می گذشتند تا بخت شان گشوده شود

از تک و تا نینداختن خود(از رو نرفتن، جا نزدن، خود را نباختن)

دیر جوش-آن که دیر الفت و دوستی پیدا می کند

چک و چانه زدن-چانه زدن-وراجی کردن-مذاکره ی فراوان کردن

پالان آفتاب گذاشتن-کسی را معاف کردن-مرخص کردن

به نفس نفس افتادن-نفس نفس زدن

بغل گرفتن-در آغوش گرفتن

خرس گنده-برای تحقیر به کسانی که اداهای خارج از سن خود در می آورند گفته می شود

تک خال-به ترین در میان هم ردیف های خود

خود را از تک و تا نیانداختن-به روی خود نیاوردن-به اشتباه اعتراف نکردن

به یک تیر دو نشان زدن-با یک اقدام دو کار انجام دادن-با یک کار دو نتیجه گرفتن

تخم شر-مردم آزار- شرور

تاب-کجی چشم- طاقت و تحمل

پیشس گیری کردن-جلوگیری کردن-دفع

آینه‌ی بخت(آینه‌ای که داماد همراه شمعدان برای عروس می‌فرستد)

پهلو فنگ-نگاه داشتن تفنگ به موازات و عمود بر زمین

پدر زن سلام-نخستین دیدار داماد در خانه پدر زن

حشل-خطر

 

زیر گذر-راهی زیرزمینی برای پیاده ها که پیاده رو این سوی خیابان را به آن سو پیوند می دهد

چاشت-صبحانه-ناشتایی

پشمالو-دارای موهای بسیار

بریز و بپاش-دم و دستگاه-خرج بسیار

از بی‌کاری مگس پراندن-بی‌کار و بدون سرگرمی ماندن

دُم گرفتن-پشت سر هم ایستادن

درش را گذاشتن-سکوت کردن-خاموش شدن

پشم کسی ریختن-از قدرت و مقام افتادن

پدر سوخته-بد سرشت-بسیار زرنگ و رند

دردسر تراشیدن-ایجاد زحمت و گرفتاری کردن

رک گویی-صاف و پوست کنده حرف زدن

ترگل ورگل-خوش سر و وضع-تر و تمیز

آسمان با زمین دوختن(داشتن کمال مهارت در تیراندازی)

شماره ی نوشته : ٢- ۹ / ۷

آدم دو قازی-شخص بی‌سروپای بی‌ارزش

چیز فهم-عاقل و فهمیده

چای نیک-قوری و کتری چای

 

خانم باجی-همشیره-خواهر خوانده

خاصه خرجی کردن-استثتا کذاشتن-تبعیض قایل شدن

از بر گفتن یا نوشتن-متنی به اتکاء حافظه

بر پا شدن-ایجاد شدن

آب رفتن زیر پوست کسی(پس از لاغری کمی فربه شدن)

دود-دخانیات-مواد مخدر

از دروازه نگذشتن، از سوراخ سوزن گذشتن-حالاتی بی‌ثبات و بسیار متضاد داشتن

از سر نو-دوباره

بوگندو-آدم کثیف و بد بو
اخلاق سگی-تندخویی بیش از اندازه-ناسازگاری با همه
 

حاجی حاجی مکه-دیر به دیر به دیدار کسی رفتن

پاخان-پشت هم اندازی-سفسطه کردن

رسیدن به عرصه-بزرگ شدن-به سن پختگی رسیدن

دل کسی را به دست آوردن-کسی را با نیکی و محبت از خود خشنود کردن

تن زدن-سرپیچیدن-نپذیرفتن

 

بغل پر کن-دختر یا زن چاق

تکیه-محلی برای روضه خوانی-پشت به چیزی دادن

چار-کوتاه شده ی عدد چهار-مترادف چشم

از روی معده حرف زدن(بدون تعمق و بدون منظور چیزی گفتن)

دید زدن-چشم چرانی کردن-دور و بر را نگاهی انداختن

اهل کاری بودن-وارد بودن در کاری

پل آن سوی رود بودن-کاری بی هوده بودن

دست به دست کردن-تردید کردن-کوتاهی کردن-وقت کشتن

 

خشکی-انعطاف ناپذیری-سخت گیری-حالت پوستی که آب و چربی خود را از دست داده است

زبان بندان کردن-دهان همه را با ایجاد وحشت بستن و سپس چاپیدن

 

روبند شدن-با رودربایستی ناگزیر به انجام کاری شدن

با کسی تلیت شب جمعه خوردن-با کسی هم منفعت نبودن

چهارتا شدن چشم کسی-سخت تعجب کردن کسی-خیره ماندن از تعجب

جای ارزن نبودن-بسیار شلوغ بودن-جای سورن انداختن نبودن-سگ صاحبش را نشناختن

ادا در آوردن(مسخرگی کردن، تظاهر کردن، تقلید کردن)

به پول رساندن-فروختن

ابتدا به ساکن-ناگهانی-بی‌مقدمه

جوخه ی آتش-جوخه ای که مامور تیراندازی است

حالی به حالی شدن-منقلب شدن حال-غلبه یافتن شهوت

دمپایی-کفش راحتی خانه

آرتیست‌بازی(انجام کارهای غیرعادی)

پل زدن-در کار کسی مانع ایجاد کردن-رابطه ی دو کس را به هم زدن-روز میان دو تعطیل را تعطیل کردن

آبگوشتی-بی‌ارزش-پیش پا افتاده

دربست-یک جا-به طور کامل-به طور کلی

پاچه ورمالیده-بی شرم و پر رو-حقه باز

آگوز(لقب ریشخندآمیز برای مرد ریزنقش و متکبر)

جریحه دار-زخمی-دل شکسته-رنجیده

آب سیر-جانور خوش‌رفتار

از مخ معاف بودن(دیوانه بودن)
اله و بله-چنین و چنان

پینه کردن- پینه بستن

باد به پشت کسی خوردن-بر اثر بیکاری تنبل و تن پرور شدن

از ترس مار توی دهان اژدها رفتن-از باران به ناودان پناه آوردن

دیر جوش-آن که دیر الفت و دوستی پیدا می کند

باد رها کردن-رها کردن باد شکم-تیز در کردن

تفنگ در کردن-تیراندازی با تفنگ

انداختنی-جنس نامرغوب

زیادی حرف زدن-سخنان خارج از موضوع یا بیرون از صلاحیت گفتن-وراجی کردن

پشت کسی را داشتن-هوای کسی را داشتن-از کسی حمایت کردن

زغال اخته-میوه ای از زیتون کوچک تر و ترش مزه

تعریف کردن-به نیکی یاد کردن-ذکر خیر کردن

به خشت افتادن-متولد شدن-به دنیا آمدن

پای کسی لنگیدن-منحرف بودن-سست عنصر بودن

جواب سربالا-جواب منفی-جواب طفره آمیز

از پارو بالا رفتن پول-ثروت بسیار داشتن

تلکه کردن-پول یا چیزی را به زور-چاپلوسی و یا فریب از کسی گرفتن

خروس بی محل-وقت نشناس-کسی که بی جا سخن می گوید یا بی موقع کاری می کند

چهار چشمی-با دقت و مراقبت کامل

زیادی کردن-زاید بودن-غیر لازم بودن

بوق زدن-اعلام موافقت کردن

 

تلیت کردن-خیساندن نان در غذاهای آبکی

پیه چیزی را به تن مالیدن-خود را برای چیزی آماده کردن
 

دنده چاق کردن-سرعت گرفتن به هنگام رانندگی

خون مردن-منجمد شدن خون در زیر پوست بر اثر ضربه

 

جک و جانور-جانوران موذی مانند عقرب و رطیل و کرم و مانند آن ها

خودکار-دستگاهی که نیازی به مراقبت انسان ندارد

خاله خوانده-زنی که با همه طرح دوستی می ریزد

چین چین-پر از چین

پایین ریختن دل-به شدت ترسیدن-زهره ترک شدن

انگشت عسلی به‌دیوار کشیدن-هنگامه بر پا کردن-مردم را متوجه‌ی جایی کردن
خراب شدن-از کار افتادن-منحرف

دک کردن-از سر وا کردن

اما توی کار آوردن-شک و تردید درست کردن-اشکال‌تراشی کردن

دود گرفتن-پُک زدن

 

حیوانکی-کلمه ای در مقام تاسف خوردن به حال کسی

بی سواد-آن که نمی تواند بخواند و بنویسد-نادان و بی معلومات

آک‌بند(نو واستفاده‌نشده، هنوز از جعبه بیرون‌آورده‌نشده، دست اول)

اسیر خاک-مرده-تن‌پرور
جارچی-کسی که حرف در دهانش بند نمی شود-دهن لق

به له له افتادن-از شدت تشنگی مانند سگ زبان خود را از دهان خارج ساختن

حیوونکی-نگا حیوانکی

بازداشت-توقیف موقت-موقتا زندانی کردن

خوش معامله-خوش حساب-کسی که آلت تناسلی قوی دارد

پاتی-در هم و بر هم-نامنظم

برداشت کردن-فهمیدن-گرفتن پول از حساب-درو کردن محصول کشاورزی

اگر بمیری هم-به‌هیچوجه-هرگز

حلال به زنده ای-در پاسخ به حلالم کن می گویند-یعنی حلال می کنم و امیدوارم زنده باشی

از شیر مادر حلال‌تر-چیزی که در تعلق آن به کسی تردیدی نیست
حیدری و نعمتی-گروه های دشمن هم

چوچوله باز-زنباره-دوست دار زنان بدکاره

از تو چه پنهان-راستش را بخواهی

ازخودراضی-متکبر-خود پسند

بیرق کسی نخوابیدن-همواره کامروا بودن-پایدار بودن دولت و شکوه

دیوار را یک طرفه کاه گل کردن-یک طرفه قضاوت کردن

پیش کسوت-کسی که سابقه اش بیش تر از دیگران است

خیمه شب بازی-نمایش عروسکی-حیله و تزویر

بود و نبود-آنچه می تواند وجود داشته باشد-مال و منال-همه ی دارایی

جواب گو-مسئول-آن چه یا آن که با امری مقابله می کند
پس زدن-کنار زدن-دور کردن-نپذیرفتن-رد کردن

خیال کسی تخت بودن-آسوده خیال بودن-کاملن مطمئن بودن

بد و بیراه-ناسزا-حرف زشت-گفته ی رکیک-متلک

جوجه مشدی-تازه کار و نا آشنا با آداب و رموز مشدی گری

روغن داغ-روغن گداخته

تیکه-چیز جالب-نصیب و قسمت-زن زیبا و خوشگل

خانوار-مجموع اعضای یک خانواده

خیال کسی را راحت کردن-موجب اطمینان خاطر کسی شدن-به کسی جواب رد دادن

آسمان با زمین دوختن(داشتن کمال مهارت در تیراندازی)

به دل چسبیدن-مطبوع و گوارا بودن

چشم به دهان کسی دوختن-مطیع محض کسی بودن

به پای کسی زحمت کشیدن-برای کسی زحمت کشیدن

اداره بازی(پرداختن بیش از حد به تشریفات زاید اداری)

آدم کردن کسی(کسی را تربیت کردن، سواد آموختن)

پوست خربزه زیر پای کسی انداختن-کسی را به دردسر انداختن

آخر و عاقبت-نتیجه‌ی خوب

چفت کردن-با زنجیر بستن

با کسی تلیت شب جمعه خوردن-با کسی هم منفعت نبودن

 

اشرفِ خر-حریصی که زیان کند-نه خود خورد و نه به دیگران خوراند

این خط و این نشان(عبارتی تهدیدگونه برای منع کسی از چیزی یا انجام کاری، نگویی که نگفتم.)

پشت سر کسی حرف زدن-در غیاب کسی از او بد گفتن

از پاشنه در کردن-پیاده راه درازی را طی کردن

راه افتادن-آغاز راه رفتن کودک-آغاز به کار کردن-روشن شدن دستگاه-رونق یافتن کسب و کار

از دل و دماغ افتادن(شور و نشاط خود را از دست دادن، بی‌حوصله شدن)

دست گرفتن کسی-مسخره کردن-به ریشخند گرفتن

دلخور شدن-گله مند شدن-ناراضی شدن

پا سبک-مبارک قدم-جلف و سبک

خرده قرض-بدهی اندک

به تنگ آوردن-به ستوه آوردن-خسته کردن

در لاک خود فرو رفتن-کاری به کار دیگران نداشتن

آیه‌ی یاس(آن که بدبینی را به کمال می‌رساند)

پکر شدن-کسل و عصبانی شدن

باد هوا خوردن-درماندگی و فقر کامل داشتن

تَک سرما شکستن-از شدت سرما کاسته شدن

جور به جور-نگا. جوراجور

دور-بار-دفعه-نوبت

خانه بستن-در بازی نرد دو مهره را در یک خانه قرار دادن تا حریف نتواند در آن جا بنشیند

آفتابه‌آب‌کن(پست ترین نوکر)

 

فرسوده و خراب شدن

تیز بزی-فورن-بی درنگ

پا روی هم انداختن-بی خیال بودن-بی توجه بودن

جان به لب رسیدن-به ستوه آمدن-طاقت از دست دادن

جا آمدن حواس-به هوش آمدن

جنب و جوش-فعالیت-کوشش و تقلا

دروازه-دروازه مانندی در دو سوی میدان فوتبال-گُل

آب را گل آلود کردن(برای سود خود کارها را به هم زدن)

چاشنی-آن چه که برای به تر کردن مزه ی غذا در آن می ریزند-آن چه که برای منفجر شدن در چیزی کار می گذارند

چله دادن-برای مراسم چهلم مرگ کسی غذا دادن

این تن بمیرد-سوگندی که یا در اصرار و یا در اثبات حرف خود یاد می‌کنند

آبدار(سخت، شدید، سنگین)

پُخ-واژه ی ترکی به معنی مدفوع
آش دهن سوزی نبودن-زیاد جالب نبودن-اهمیت زیادی نداشتن

چنگ انداختن-چنگ زدن

از دست کسی کشیدن(از کسی در زحمت و رنج بودن)

خال اُغلی-پسر خاله-رفیق نزدیک

از خرس مویی کندن(از مردم خسیس چیزی درآوردن، هرچند ناچیز باشد)

روزه ی کله گنجشکی-روزه ای که بچه ها تا نیمه های روز می گیرند

پا به ماه-آبستنی که در ماه آخر خود است

خروس خوان-هنگام سحر

پشکل برچین-سخت بی سر و پا-بسیار حقیر

این تن را کفن کردی(این تن بمیرد)

دست به دست دادن-دست عروس را در دست داماد گذاشتن

چس و فس-اسباب خرده ریزه ی ناقابل-خرت و پرت

توی دل کسی خالی شدن-ترسیدن-ناامید شدن

چوب خط زدن-نشانه نهادن بر چوب خط

تکان دادن-ناگهان ترساندن-حرکت دادن

خوشوقت شدن-شاد شدن-راضی شدن

 

ختم شدن-پایان گرفتن

تپه گذاشتن-بول کردن

خجالتی-کم رو-پرحیا

ریش تپه-پر ریش-دارای ریش انبوه

ژورنال-مجله ی ویژه ی چیزی

رنگ گذاشتن و رنگ برداشتن-رنگ به رنگ شدن
آرتیست‌بازی(انجام کارهای غیرعادی)

دست بردار-دست بردارنده-ترک کننده

بغ کردن-چهره درهم کشیدن-ترشرو شدن

دم ِ دست-آماده-حاضر-در دسترس

استخوان‌بزرگ(شخص دارای اصل و نسب)

زن مرده-مردی که زنش درگذشته است
اوف شدن((به زبان کودکان) زخم شدن، درد داشتن)

تو در تو- تو به تو

تلکه بندی-چیزی سرهم بندی شده و آسیب پذیر

رفتن بالای منبر برای کسی-پشت سر کسی بد و بیراه گفتن-غیبت کردن

چپکی-از طرف چپ-خشم آلود

زخمه-ضربه ای که برای نواختن به تار می زنند.

زهرآب-ادرار-شاش-پیشاب

زمین گذاشتن چیزی-چیزی را ترک کردن

زدن به تخته-برای جلوگیری از چشم زخم و برای تعریف و تشویق گفته می شود

آفتاب کسی به زردی رسیدن(به پایان رسیدن دوران زندگی و یا قدرت و نفوذ کسی)

بو دادن-بوی بد دادن-مشکوک بودن

خیک آسمان پاره شدن-کنایه از بارش تند و سیل آسا

تبدیل به احسن کردن-چیزی را با چیز بهتری عوض کردن

تنگ دل کسی نشستن-بسیار نزدیک کسی نشستن-از کسی جدا نشدن

حواله ی روی یخ-نگا. حواله ی سر خرمن

آفت-زن عشوه‌گر و فتنه‌انگیز

پنج تن-محمد-علی-فاطمه-حسن و حسین

چم کسی را به دست آوردن-رگ خواب کسی را دانستن-نقطه ی ضعف کسی را دانستن

جواب دندان شکن-جواب قاطع و صریح
آتشِ بسته-طلا

خش افتادن-خراش افتادن

از تعجب شاخ در آوردن-بسیار شگفت زده شدن

پینه زدن-وصله کردن

انداختن پشت گوش-سهل‌انگاری کردن-دیر انجام دادن-کوتاهی کردن

چرکمُرد-پر چرک و کثیف

به روی خود نیاوردن-اهمیت ندادن-به سکوت برگزار کردن-خود را به آن راه زدن

زیادی-اضافی-بی مصرف-خارج از حد

خفتی-نوعی گردن بند از جواهرات-شلواری مانند چاقچور ولی بدون جوراب

آل(موجودات افسانه‌ای مانند جن و غول)

حساب انگشت بالا-حساب ساختگی

از زیر کار در رفتن(تن زدن و نپذیرفتن کاری، کار را جدی نگرفتن)

بر و بیا داشتن-رفت و آمد بسیار داشتن-دم و دستگاه داشتن

آسمان را سِیر کردن(سخت خوشنود بودن، لذت بسیار بردن)

توی دل کسی خالی شدن-ترسیدن-ناامید شدن

راهی کردن-روانه کردن-فرستادن

بز رقصاندن-هر دم بهانه ی تازه ای آوردن

آبکی-بی‌ارزش-از روی بی‌علاقگی

ارباب حجت-اهل منطق

 

تخت و تبار-خوب و رو به راه

تازه به دوران رسیده-نو کیسه-کسی که تازه به ثروت یا به جایی رسیده است

چشم گرم کردن-چرت زدن-اندکی خوابیدن

دستی-پول نقدی که به عنوان وام کوتاه مدت از کسی می گیرند

آویزان کسی شدن-طفیلی کسی شدن

خیس شدن-تر شدن

توپ و تشر-تهدید-هارت و پورت-داد و فریاد

پا توی کفش کسی کردن-با کسی در افتادن-به آزار کسی برخاستن

آبِ کبود(آسمان)

ابرو زدن(رضا دادن، اشاره کردن)

دوستی خاله خرسه-دوستی از روی نادانی که موجب زیان شود

جاکش-پا انداز-دلال محبت

دماغ سوختگی-خجالت زدگی-ناکامی

ابنه‌ای(کسی که با شوخی‌های زشت و حرکات جلف وسیله‌ی آزار خود را فراهم می‌آورد)

از ته دل(از سر صدق و صفا)

به پول رساندن-فروختن

 

جناغ-استخوان جلو سینه ی مرغ

تنگ آفتاب-درست در لحظه ی طلوع خورشی

دُم سیخ شدن-سقط شدن-مردن

جا رفتن-مغلوب شدن-خود را کنار کشیدن

خر پاپو-وسیله ای دارای چرخ برای آموزش راه رفتن به کودکان نوپا

چنگک-قلاب آهنی نوک تیز

دربست-یک جا-به طور کامل-به طور کلی

زندگی-مال-وسایل کار و خانه

ریختن روی دایره-روی داریه ریختن

دیم کار-کشاورزی که کشت خود را دیم زراعت می کند

جرینگ-صدای سکه های پول

پیش-برنده-آن که جلو است

زیر جلکی-پنهانی

این پهلو آن پهلو شدن-این دنده آن دنده شدن-غلتیدن از پهلویی به پهلوی دیگر

دل کسی را به دست آوردن-کسی را با نیکی و محبت از خود خشنود کردن

به تنگ آمدن-به ستوه آمدن-خسته شدن

زیر کاسه نیم کاسه بودن-در کاری رازی پنهان بودن-مکر و حیله ای در کار بودن

دست به ریش گرفتن-ضمانت و تعهد دادن

خوش ریخت-دارای هیکل برازنده

 

جا خالی دادن-در بازی هایی مانند والیبال و فوتبال توپ را به جایی انداختن که دست یازیگر حریف به آن نرسد

جار زدن-سر و صدا راه انداختن-همه را با خبر کردن-رازی را بر ملا کردن-فریاد کشیدن

درقی-صدای افتادن چیزی بر زمین یا کوفتن چیزی به چیزی

از گردۀ کسی کار کشیدن-کسی را به سود خود بی‌رحمانه به کار واداشتن

خایه مالی کردن-چاپلوسی کردن-نگا. دستمال ابریشمی داشتن

چاق شدن قال-گرم شدن دعوا-اوج گرفتن بگو و مگو

خرج اتینا کردن-پولی به مصارف بی هوده رساندن

پینه زدن-وصله کردن
دله بازی-رفتار آدم دله

دریافتی-حقوق

ترکه مرکه-زن لاغر و خوش اندام

خرکار-پرکار

دَم باز-چاپلوس-متملق

دلسرد کردن-ناامید کردن

آسمان غرمبه(صدای رعد، تندر)

بغل پر کن-دختر یا زن چاق

زلف گذاشتن-موی خود را بلند کردن

خشت انداختن-لاف زدن-گزافه گفتن

اما-اشکال‌تراشی-ایجاد شبهه

پیچه-دل درد-مالش رفتن شکم

دست چپی-از جناح چپ-مخالف حکومت

پر اشتها-کسی که متمایل به خوردن زیاد است

از خر شیطان پایین آمدن-از لجاجت دست برداشتن-از تصمیم نادرستی منصرف شدن

آفت(زن عشوه‌گر و فتنه‌انگیز)

پینه زده-وصله کرده

ازرق-چشم زاغ

تو هفت آسمان یک ستاره نداشتن-در نهایت فقر و تنگدستی بودن
دل کسی تو ریختن-دچار دلهره ی ناگهانی شدن-وحشت کردن

پوست کنده-رک و بی پرده

از جایی آب خوردن-ناشی از چیزی بودن

بند شدن در جایی-قرار یافتن-ساکن شدن-آرام گرفتن

اَنَک کردن-تحقیر کردن-خجالت دادن

پیش پرده-نمایشی کوتاه پیش از آغاز نمایش اصلی

دور افتادن-فاصله گرفتن-پرت افتادن

دسته کوک-ساعتی که از محل دسته کوک می شده است

تک مضراب زدن-سخن ناموافق و ناهنجار گفتن
حاجی ارزانی-گران فروش
دبیرستان-آموزشگاه برای دریافت دیپلم متوسطه