لیست کاملی از اصطلاحات عامیانه و کوچه بازاری قسمت 24

خوش خوراک-نگا. خوش خور

جگر را سرمه کردن-دل کسی را سوزاندن-بسیار غم دادن

دوا خوری-عرق خوری-مجلس صرف مشروبات الکلی

رشته ی سر در گم-وضع بغرنج-کار دشوار

برداشتن-قبول کردن-اختیار کردن
پورت-سر و صدا-داد و فریاد
تفنگ دار-جنگنده ی مسلح به تفنگ
حکم حکم نادر و مرگ مفاجا-حکم صد در صد لازم الاجرا

بلا گرفته-گرفتار بلا-شیطان-شلوغ

زیر دین رفتن-قرض دار شدن-مدیون شدن

چاک و بست نداشتن دهان-دهان لغ بودن-رازدار نبودن

تحویل دار-کسی که در بانک از مشتری پول می گیرد و یا به او پول می دهد

چنگول چنگولی-مجعد-حلقه حلقه-پر چین و شکن

خواب و خوراک-خورد و خواب

آب خنک خوردن-به زندان افتادن

بارانی-اصطلاح دختران دانش آموز : دوست صمیمی و محبوب

پلاس بودن-ویلان و سرگردان بودن

پا به پا کردن-مردد بودن-درنگ کردن

باز شدن نیش کسی-تبسم کردن از روی خوشحالی و خوشوقتی

چغاله بادام-بادام نارس

حُجره-دفتر کار در بازار و تیمچه

جنس-کالا-کالای قاچاق-مواد مخدر مانند هرویین-تریاک و مانند آن ها

ته دار-پایه دار

حیوونکی-نگا حیوانکی

پیشنهاد-طرح

به بیراهه زدن-از بیراهه رفتن-از جاده ی اصلی منحرف شدن

از گردۀ کسی کار کشیدن-کسی را به سود خود بی‌رحمانه به کار واداشتن

دخل کسی آمدن-کلک کسی کنده شدن-کار کسی ساخته شدن-نابود شدن

آب نخوردن چشم(امید نداشتن)

پابند شدن-دلبستگی پیدا کردن-به چیزی یا کسی گرفتار شدن

چاق بودن دماغ کسی-سالم و سرحال بودن

بنا کردن-شروع کردن

اسب چوبین(تابوت)

چنار تجریش-متلک بد

دوخت و دوز-خیاطی

بومی-محلی-اهل همان سرزمین

 

جیز-اسم صوت در زبان کودکان به معنی سوختن

آب از لب و لوچه‌ی کسی سرازیر شدن-تمایل شدید داشتن-به طمع افتادن

تسمه پروانه-تسمه ای که پروانه ی موتور را به گردش در می آورد

پشت چیزی گذاشتن-با پشتکار دنبال چیزی رفتن-کاری را با اراده ی محکم دنبال کردن

بلا نسبت-دور از جانب شما

از بیخ(یکسره، به‌کلی، کاملن)

خالی بند-چاخان-دروغ گو

ددری-کسی که همیشه می خواهد بیرون برود-زن بدکاره

 

دستی پس، دستی پیش-سخت تهی دست-بی چیز

پای کسی لب گور بودن-به آخر عمر رسیدن-بسیار پیر شدن

زمین گیر شدن-ناتوان شدن از پیری یا بیماری

به دهان ها افتادن-فاش شدن-بر سر زبان ها افتادن

جار-چلچراغ-شمعدان

رُک زده-زل زده-خیره شده

خوش بیار-آن که کار و روزگار بر وفق مرادش می گذرد-خوش شانس

پَکَر-افسرده-نومید-گیج-بی دل و دماغ-بی حوصله

پا زدن-حق را پایمال کردن-زیان رساندن

آن سفر-آن بار-آن دفعه

حاجی لک لک-لک لک-شخص بلند قد

از ته ریش گذشتن-فریب دادن

بچه پس انداختن-فرزند به دنیا آوردن

پشت کار داشتن-داشتن نیرویی که انسان را به پایان دادن کار وا می دارد

دلمه شدن-بسته شدن

چیز دار-ثروتمند

خر کسی را نعل کردن-رشوه دادن-سبیل کسی را چرب کردن-راضی کردن

دوا شور کردن-شستن فرش با دوا

خیر ببینی-دعایی است در حق کسی که کمکی کرده باشد

 

خجالت کشیدن-شرمنده شدن

زدن به تخته-برای جلوگیری از چشم زخم و برای تعریف و تشویق گفته می شود

اختر شمردن(شب‌بیداری)

دیزی پشت سر کسی بر زمین زدن-بی اعتنایی کردن به قهر کردن و رفتن کسی

خورد کردن-ریز ریز کردن-له کردن

به پیسی افتادن-دار و ندار خود را از دست دادن-فقیر و بیچاره شدن

بی سایه سر شدن-بی صاحب ماندن-بیوه شدن

انگشت‌کوچکه‌ی کسی نشدن(بسیار فرودست تر از کسی بودن، اصلن با کسی قابل مقایسه نبودن)

خوشمزه-آدم اهل شوخی-بذله گو

بازرس-مامور بررسی و کنترل

دوخته فروش-کسی که پارچه بخرد-از آن لباس بدوزد و برای فروش عرضه کند

از گرد راه رسیده(تازه‌وارد، هنوز به کار دیگری نپرداخته)

آمیزقلمدون-میرزا‌بنویس-کاتب

جفتک-لگد حیوان که با هر دو پا بزند-کنایه از خودداری از انجام کاری

بر و بچه ها-زن و بچه-جماعت دوستان

آب تاختن(پیشاب کردن)

زیادی کردن-زاید بودن-غیر لازم بودن

پشت کسی را داشتن-هوای کسی را داشتن-از کسی حمایت کردن

دلپُری-عقده ی دل-خشم و کینه ی انباشته شده

آشنایی به روشنایی انداختن-پس از مدت‌ها تصادفی آشنایی را دیدن

پُک-هر بار کشیدن سیگار و چپق و از این نوع

خوردنی-غذا-قابل خوردن
پشم کسی ریختن-از قدرت و مقام افتادن

بُر زدن-مخلوط کردن ورق های بازی

زیر پای خود را سست دیدن-موقعیت خود را نااستوار دیدن-شغل و سمت خود را در خطر دیدن

پاچه ی کسی را گرفتن-بی جهت و بی مقدمه برکسی آشفتن

جزغاله-سوخته-زغال شده

حالا حالاها-مدت دراز

پا بر جا کردن-اثبات-مستحکم کردن

ریسه رفتن-احتیار از دست دادن و پیچیدن نفس در گلو بر اثر خنده یا تاثر

درزن-دوجین-دوازده تا از چیزی

جا نماز-سجاده-فرش کوچکی که بر آن نماز می خوانند

انداختن باد به غبغب(تکبر کردن، قیافه گرفتن)

خیسیده-چیزی که آب در آن نفوذ کرده است

 

انگشت خوردن(افسوس خوردن، پشیمان بودن)

زخم زبان-نیش زبان-آزردگی از سخن کسی

جست زدن-پریدن-خیز برداشتن

اجل‌برگشته-کسی که مرگ به‌سراغش آمده

آب مریم-شیره‌ی انگور-عصمت و طهارت
پدر مرده-یتیم-خطابی به هنگام خشم مانند پدر آمرزیده یا ننه مرده
آمد-فرخندگی-خوش‌قدمی
بالا غیرتا-از راه جوانمردی و گذشت

ددر برو-نانجیب-زن بدکاره

آدم بی‌خود(بی‌شخصیت و بی‌معنی)

آش دهن‌سوز(هر چیز مطلوب و پسندیده)

چادر شب-پارچه ای که رختخواب را در آن می پیچند

دیالله-زود باش دیگه !
جفتک چارکش زدن-کنایه از جفتک زدن

از قلم انداختن(از یاد بردن، مورد بی‌توجهی قرار دادن)

ادب‌خانه-مستراح-طهارت‌خانه

چشمک زدن-بر هم زدن چشم به قصد ایما و اشاره

به غوره مویز شدن-آموزش ندیده و بی تجربه ادعا داشتن

اهل بیت(اهل خانه، خانواده)

پول چای دادن-انعام دادن

چُر-ادرار

چرچر کردن-از ثروت بادآورده ای روزگار گذراندن

آلبالو گیلاس چیدن-نگاه کردن و ندیدن

خاک تو سری-مصیبت زدگی-گرفتاری-بدبختی

داریه زدن-نواختن داریه-دایره زدن

باج سبیل-چیزی که به ناحق به اشخاص قلدر و مقتدر باید داد

آپارتی-زن بی‌حیا و بدزبان-سلیطه-پاچه‌ورمالیده

دل ترکیدن-ترکیدن شکم بر اثر پر خواری

دست به سیاه و سفید نزدن-به هیچ گونه کاری نپرداختن-ابدن کاری نکردن

از حال رفتن(بی‌حال شدن، غش کردن)

جیر جیر کردن-داد و فریاد عاجزانه کردن برای میانجی طلبی

چلو صاف کن-آبکش

چشم انداز-منظره

بی کلاه ماندن سر-بی نصیب ماندن-چیزی بدست نیاوردن

خود را به آن راه زدن-خود را به نادانی زدن-به عمد بی توجهی کردن-خود را بی اطلاع نشان دادن

پاشنه بلند-کفش زنانه با پاشنه های بلند

جفتک انداختن-لگد زدن-از انجام کاری خودداری کردن

 

دستم به دامنت-به یاری ات سخت نیاز دارم

برآورد-تخمین

آفتابه خرج لولهنگ کردن-چیز با ارزشی را در بهای چیز بی‌ارزش دادن

در غورگی مویز شدن-هنوز تازه کار بودن ولی ادعای مهارت و استادی کردن

از دولت سر(به لطف کسی، از برکت وجود کسی)

چله ی کوچک-بیست روز میان هفدهم بهمن و پنجم اسفند

خدا-بسیار زیاد-فراوان

آفتاب‌رو-جایی که آفتاب بر آن بتابد

زهره آب شدن-سخت وحشت کردن-از وحشت به حال مرگ افتادن

پا روی دم سگ گذاشتن-خشم شخص پستی را برانگیختن

دُهُل دریده-بی شرم-ناپارسا

ریختن مو-سخت وحشت کردن

حرف تو حرف آوردن-سخن کسی را قطع کردن-مطلب دیگری را پیش کشیدن

آب کردن(جنس نامرغوب را فروختن)

پای پس-عوض-تلافی

اسرار مگو(حرف‌های ناگفتنی)

جگر گوشه-فرزند

خشکه نان-نانی که بیش از اندازه در تنور مانده و خشک شده است

بی در و پیکر-ولنگ و واز-بی حساب و کتاب-بی نظم و قاعده
زهره ترک کردن-سخت ترساندن-از وحشت به حال مرگ انداختن

انداختن(فروختن جنس بنجل و ارزان به بهای گران، درست کردن)

نوشته دیگر :   طراحی سایت بدون کدنویسی - آموزش تصویری المنتور

چراغ خواب-چراغ کم نوری در اتاق خواب

ریسه کردن-ردیف کردن-قطار کردن-پشت سر هم قرار دادن

خوش حرکت-خوش رفتار-طناز
دُنگی-دانگی
ته صدا-صدای خوش ولی کم مایه
خوش ذوق-خوش سلیقه-خوش مشرب

ابتدا به ساکن(ناگهانی، بی‌مقدمه)

دهان کسی آستر داشتن-قدرت خوردن خوردنی های بسیار داغ و تند را داشتن

ارباب حجت-اهل منطق

بی باعث و بانی-بی کس و کار-بی سرپرست

پشت اندر پشت-نسل اندر نسل
خام طمع-پر طمع و حریص-پر توقع

به دردسر افتادن-با مشکلی روبرو شدن-به مخمصه ای گرفتار شدن

دنبال کسی فرستادن-کسی را احضار کردن

فال بد زدن

 

دزد حاضر و بز حاضر-می توان همه چیز را دید و داوری کرد

از خنده روده بر شدن(از شدت خنده بی‌حال شدن)

از پشت خنجر زدن-به نامردی به کسی آسیب رساندن یا او را از پای در آوردن
 

پاری ها-برخی-دسته ای از مردم

پول پول شدن-شکسته شدن ظرف چینی به تکه های کوچک

زبان فهم-کسی که مطلب یا سخنی را خوب در می یابد

تو ریختن دل-سخت نگران شدن و ترسیدن بر اثر شنیدن خبر ناگوار

دخالت کردن-در آمدن در کاری

دری وری گفتن-سخنان نامربوط گفتن-چرند و پرند گفتن-آسمان و ریسمان به هم بافتن

دست بردار-دست بردارنده-ترک کننده

خوش رقصی کردن-چاپلوسی کردن-خود شیرینی کردن

اُرد کسی را خواندن-به حرف کسی گوش کردن-اهمیت دادن

داراشکنه-سمی قوی از گروه کلرور جیوه
حسابگر-کسی که در کارها سود و زیان خود را در نظر می گیرد

از ریش کسی دست برداشتن(کسی را به حال خود گذاشتن)

استخوان خرد (نرم) کردن(با رنج و زحمت بسیار چیزی به‌دست آوردن، دود چراغ خوردن)
آینه‌ی دق(آینه‌ای که شخص خود را در آن عجیب و غریب می‌بیند – شخص عبوس و بدقدم)

تیغ کسی بریدن-اعتبار و زور داشتن- خر کسی رفتن

از دهان مار بیرون آمدن(هیچ کجی در کسی نبودن، راست بودن)

از جنس چیزی بودن

پر رویی-بی شرمی-وقاحت-دریدگی

دردر کردن-چو انداختن-شایع کردن
بلبشو-هرج و مرج-شلوغی

دود چراغ-کشیدن شیره

از لجِ-از سر لجاجت-از روی خشم

رقصیدن توی تاریکی-بی موقع یا بدون اطلاع کاری را انجام دادن

دست به دل کسی گذاشتن-با یادآوری خاطره ای دل کسی را اندوهگین کردن

خشکبار-میوه های خشک مانند پسته-بادام-گردو و فندق

ته صدا-صدای خوش ولی کم مایه

رشته-موضوع و زمینه ی چیزی یا کاری: رشته تحصیلی-رشته ی افکار

بالش نرم زیر سر کسی گذاشتن-به کسی وعده های شیرین دادن

چراغ-پولی که معرکه گیران درخواست می کنند

حبه ی انگور-دانه ی انگور

خورش خوری-ظرفی که در آن خورش می ریزند

آواز کوچه‌باغی-آوازی که جاهل‌ها می‌ خوانند و یکی از گوشه‌های دستگاه شور است
از خوشحالی در پوست نگنجیدن(از شادی سر از پا نشناختن)
اسکلت‌بندی(طرح‌ریزی، زیرسازی)

اله و بله کردن(لاف زدن، چنین و چنان گفتن)

در چاه افتادن-فریب خوردن

ته خوار-بچه باز

رشوه گرفتن-رشوه خواری

استکانی زدن-می‌خوارگی اندکی کردن

دستگیر شدن-فهمیدن-متوجه شدن-بو بردن-عاید شدن-بازداشت شدن

پسله-جای پنهان-در نهان

پشت کاری را گرفتن-دنبال کردن کاری به قصد به پایان بردن آن

دم و دود-مجلس گرم مهمانی-دود تریاک و شیره و سیگار و چپق
خواری و زاری-پریشان حالی

به خورد چیزی دادن-نفوذ دادن-وارد کردن

آدم شش‌درچهار-شخص کوچک اندام و ریزنقش

خال گوشتی-نقطه ی برجسته ای از گوشت بر پوست بدن

به گردن گرفتن-متعهد شدن-مسئولیتی را پذیرفتن

پنجول-پنجه ی گربه و مانند آن

استکانی زدن-می‌خوارگی اندکی کردن

اوت کردن-بیرون انداختن-بیرون کردن
اصحاب منقل(اهل گفت‌وگو و سخن)

پیش خر کردن-پیش از موعد خریدن

خاله ماستی-آدم بی اهمیت و بی ارزش

آتش به مال خود زدن-کالایی را بسیار ارزان فروختن

جدا جدا-یکی یکی-جداگانه

تو آسمان ها سیر کردن-در خیال و تصور بودن-در عالم هپروت بودن

خرج و دخل کردن-برابر شدن هزینه و درآمد

ابرو انداختن(ابرو آمدن)

دستی به سر و صورت کشیدن-خود را مرتب کردن-آرایش کردن

پشتی کردن-حمایت کردن-یاری کردن

آمیزقلمدون(میرزا‌بنویس، کاتب)

دستی پز-نانوایی که در خانه نان می پزد

از آب گل آلود ماهی گرفتن-از اوضاع درهم و آشفته بهره گرفتن

خوش دست-خوش پنجه-خوش نواز-آن که در بازی شانس می آوزد

چرکوندی-لکه دار کثیف

چله بُران-جشن حمام رفتن زن پس از گذشت چهل روز از زاییدن

 

خدا حافظ-به درود-در پناه خدا-خدا نگهدار

خدا نگهدار-خدا حافظ

چُغُلی-سخن چینی-غیبت-شکایت

خالو-دایی-کلمه برای خطاب در جنوب ایران

چراغانی کردن-جشن گرفتن

روز مبادا-روز سختی و پریشانی

به تنگ آمدن-به ستوه آمدن-خسته شدن

جای شکرش باقی است-باید سپاس داشت که از این بد تر نشده است

تنقل انداختن-جا خوش کردن-پلاس شدن

چغندر پخته-لبو

از زبان کسی مو در آمدن-کنایه از فرط تکرار و بی‌نتیجه بودن سخنی است

 
تبریک گفتن-خجسته باد گفتن-دعای برکت کردن

جشنواره-جشن فزهنگی-فستیوال

افندی پیزی(به‌ظاهر شجاع و در واقع ترسو، پهلوان پنبه)

آدم بگو بخند-شیرین‌زبان و بذله‌گو

دُم کلفت-پول دار-مقتدر
 

چوب به سوراخ زنبور کردن-شوراندن و تحریک کردن عده ای

دست و پا توی هم رفتن-بی پول شدن-گرفتاری مالی پیدا کردن

در جا زدن-پاها را بدون راه رفتن به نوبت چپ و راست به زمین کوبیدن-ترقی نکردن
 

آدم عوضی-کسی که ظاهرش با باطنش یکی نیست-بدطینت

دوگلاسی-سبیل نازک قیطانی

پارتی بازی-حزب بازی-انجام کار از طریق سفارش و توصیه

دوره ی آخرالزمان-روزگار آشفته و پر ظلم و فساد

پا به زا-حیوان یا انسانی که هنگام زایمانش نزدیک است

دست نگاه داشتن-توقف کردن در انجام کار-معطل شدن و منتظر ماندن

اوقات‌تلخی(ترش‌رویی، عصبانیت)

رجز خوانی-لاف زنی-دعوی

دست خالی برگرداندن-نا امید کردن-پاسخ رد دادن

روی آب نشستن-سوار قایق یا کشتی شدن

زیر پای خود را سست دیدن-موقعیت خود را نااستوار دیدن-شغل و سمت خود را در خطر دیدن

دهان به دهان شدن-بحث و مجادله کردن-با پست تر از خود جر و بحث کردن

چار میخ-اذیت و آزار سخت

راه و چاه را شناختن-دشواری های کار و زندگی را شناختن

چار شاخ ماندن-بی حرکت ماندن به علت درد کمر یا از روی ترس یا تعجب

دل کسی تاقچه نداشتن-بی نهایت رک و صریح بودن

زیر دست-تابع-فرمان بردار

آب نمک زدن(با شیرین زبانی گفتن)

دود-دخانیات-مواد مخدر

الانه(همین حالا، هم اکنون)

آستین از دهان برداشتن-خندیدن

جز جگر-سوختگی دل بر اثر اندوه و مصیبت
به خود گرفتن-به خود پنداشتن-مربوط به خود دانستن

افطاری(خوراکی که برای گشودن روزه می‌پزند)

باجناغ-دو مرد که دو خواهر را به زنی گرفته باشند-همریش

چشته خور-کسی که پس از یک بار کمک گرفتن همیشه توقع کمک دارد

 

زهرمار خان-ترش رو-اخمو

چفت کردن-با زنجیر بستن

دلسردی-ناامیدی-یاس

پولکی-آن که پول را دوست دارد-آن که رشوه می گیرد-آن چه که با گرفتن پول انجام گیرد

چراغ توری-چراغی نفتی که نور آن با توری مخصوصی پخش می شود

پیمانکار-آن که مطابق قرارداد انجام کاری را در زمان معین به عهده می گیرد

دست من و دامن تو-دستم به دامنت

پدر کسی پیش چشمش آمدن-رنج و آزار بسیار دیدن

آفتابه گرفتن(آفتابه برداشتن)

رشوه خوار-کسی که برای انجام کاری ناروا دستمزد دریافت می کند