سبب شناسی اعتیاد به مواد مخدر

اعتیاد

طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی اعتیاد حالتی است که در فرد در اثر استفاده مکرر و مداوم باعث متکی شدن به دارو، مواد مخدر و سایر مواد می شود. این حالت عادت روانی به وجود می آورد که در حد وسواس باعث ترغیب به مصرف ماده می شود و برای نگهداری تأثیری که دارو ایجاد می کند فرد را وادار می کند مقدار ماده ی مصرفی را افزایش بدهد (به نقل شفیع آبادی،۱۳۸۸).

در مدلی که سازمان بهداشت جهانی ارائه کرده است شرایط پیشایند فردی و اجتماعی  وقتی که در کنار مهارتهای دوری کردن و روی آوردن  قرار می گیرند) که آموختنی هستند( شرایطی را به وجود می آورند که با توجه به پیامدها  (مثل عوارض ترک، تحمل، تقویت کننده ها و تنبیه کننده ها) رفتار مصرف مواد را توجیه و تبیین می کنند (کاپلان و سادوک، ۲۰۰۷).

به طور کلی اعتیاد بیماری مزمن، پیشرونده و تخریب کننده ای است که نه تنها می تواند باعث آسیب و حتی مرگ فرد مبتلا شود، بلکه باعث آسیب به خانواده ی فرد معتاد و جامعه ای که فرد در آن زندگی می کند می شود.

در واقع اعتیاد و وابستگی به مواد از بیماریهایی است که آسیب های جامعه شناختی وسیعی به وجود می آورند و نسبت به بیماریهای وخیم تری مثل اسکیزوفرنی شدیدتری به جامعه وارد می کند. به طور معمول رشد محیطی ناکارآمد در کنار زمینه پذیری ژنتیک باعث معلولیت ذهنی و آسیب های اجتماعی می شود؛ در اعتیاد چنین پدیده ای را در گستره ی وسیعی مشاهده می کنیم. بنابراین اعتیاد را به صورت یک بیماری جسمی، روانی و اجتماعی  در نظر می گیریم که عوامل فردی، بین فردی، محیطی و اجتماعی در آن نقش دارند. در چنین رویکردی برای درمان وابستگی و سوء مصرف مواد باید به این علتها توجه نمود.

۱-۸-۲ سبب شناسی اعتیاد به مواد مخدر

جدیدترین تحقیقات علمی انجام شده درمورد علل بروز اعتیاد (بخصوص اعتیاد به مواد افیونی) را می توان درسه حیطه به ظاهر مختلف و متفاوت بررسی نمود .

  1. عوامل سرشتی – ژنتیک – فیزیولوژیک
  2. عوامل روان شناختی
  3. عوامل محیطی – اجتماعی وفرهنگی این عوامل می توانند به صورت (عوامل خطر) یا برعکس به صورت (عوامل محافظ) در بروز اعتیاد یا پیشگیری از آن موثر واقع شوند و پژوهش ها وتحقیقات معتبر علمی عمدتاً متوجه بررسی این سه گروه مختلف از عوامل موثر در اعتیاد می باشند (ملک محمدی، ۱۳۹۲).

عوامل سرشتی / ژنتیک /فیزیولوژیک :پژوهش های انجام شده در زمینه نوروبیولوژی (علم بررسی تاثیر اعصاب انسان برزندگی و سایر اجزای بدن او) نشان داده است که مغز انسان، موادی از خود رها می سازد که شباهت بسیاری به مواد روانگردان دارد. مثلاً (اندرفین ها) روشن شده است که در مغز یک سیستم گیرندگی درون زا برای مواد افیونی(مخدرها)، محرک ها، توهم زاها وکانابیس (حشیش) وجود دارد .

درحال حاضر بنظر می رسد که میان وابستگی واعتیاد به مواد مخدر وآمادگی های وراثتی فرد ، ارتباط وجوددارد. تحقیقات مختلف وجود درجات متفاوت آسیب پذیری و بروز وابستگی به مواد را نشان داده است. استفاده از روش پلی مورفیسم قطعات محدود شده  وجود رابطه میان مصرف مواد و ژنهای مرتبط با تولید دوپامین را نشان داده اند. برای مثال در وابستگی به مواد شبه افیونی در دوقلوهای دو تخمکی همگانی بیشتری نسبت به دوقلوهای یک تخمکی نشان داده اند.

روشهای چندعاملی نیز مشخص کرده اند که در سوء مصرف هرویین نقش عوامل ژنتیک پررنگ است و این تفاوتها از نوع آسیب پذیری مشترک نبوده و اختصاص به مواد افیونی دارد. این احتمال مطرح شده سیستم افیونی بدن (شامل تعداد گیرنده های افیونی، حساسیت گیرنده های، مواد افیونی درونزاد و غلظت آنتاگونیست های درونزاد) به طور کلی دچار کاهش فعالیت باشد. نقص کارکرد نورونهای دوپامینرژیک یا نورآدرنرژیک نیز مطرح است (کندلر[۱] و همکاران، ۲۰۰۳).

در الکلی ها نیز تأثیر عوامل ژنتیک تأیید شده است و حتی انتخاب الکل به عنوان گزینه ی اول  مصرف،  مسمومیت ناشی از مصرف و پیامدهای مصرف با ژنها در ارتباط هستند. مشخص شده است محرکهای مرتبط با کوکایین مناطق یکسانی را فعال می کنند که مرتبط با مناطق لیمبیک و آمیگدال است. همچنین زمینه های ژنتیک در پیدایش اختلال بیش فعالی و نقص توجه، اختلال شخصیت ضداجتماعی، و اختلالات خلقی نقش دارند و می توانند احتمال اعتیاد به کوکایین و کراک را افزایش دهند (ژاکوبز[۲]، ۱۹۸۵) به نقل از (سلیگمن[۳] و روزنهان[۴]، ۲۰۰۰) در تحقیقات خود نشان داد روانگردان ها با تأثیر گذاری بر مناطق مربوط به هیجان و احساس در مغز باعث بروز واکنشهای هیجانی غیرعادی می شوند.

 

۲-۸-۲ عوامل روان شناختی

از میان عوامل روانشناختی و تفاوتهای فردی که بتواند علت مصرف ماده مخدر و سوء مصرف آن و حتی وابستگی را تبیین نماید، می توان به این عوامل اشاره داشت .بیش از هرچیز مزاج فرد مطرح می شود که به معنای سطح پایه فعالیت رفتاری فرد، مردم آمیزی و دامنه توجه کردن اوست (تانن[۵]، ۲۰۰۶) .مثلاً بین شخصیت ضد اجتماعی  و اختلال سلوک با سوء مصرف مواد مخدر رابطه وجود دارد (راوسون[۶]، ۲۰۰۰) .

اعتماد به نفس کمتر، حالت های افسردگی، عدم توانایی ابراز وجود، اضطراب زیاد، تکانش گری و تحریک

پذیری، وجود منبع کنترل بیرونی (مثلاً پدر و مادر یا همسری که دائماً مراقب فرد هستند )، حالت های کناره جویانه وانزوا طلبانه و نیاز شدید به تایید اجتماعی و مورد توجه واقع شدن همگی جزو حالات روان شناختی هستند که می توانند با سوء مصرف مواد مخدر مرتبط باشند .

فشار روانی وعدم وجود مهارتهای مقابله ای و وجود سوابقی از حوادث و رویداد های منفی درگذشته فرد نیز جزءعوامل موثر در سوق دادن فرد به سمت اعتیاد معرفی شده اند .

 

۳-۸-۲ عوامل محیطی /اجتماعی و فرهنگی

دلایل موکدی مبنی برنقش ساختار خانوادگی فرددرمصرف، سوءمصرف و وابستگی وی به مواد مخدر وجود

دارد .تحقیقات نشان داده است که نگرش ورفتارخانواده ودوستان و به طور کلی جامعه آثار بسیار گسترده ای بر رفتار های ویژه فرد در رابطه با مواد مخدر دارد .

عدم تعهد و ودلبستگی به رسوم و قوائد جاری ومورد پذیرش، بی علاقگی به هنجارها وآشفتگی فرهنگی از

عوامل بسیار مهم و بنیادی هستند که فرد را درانزوای اجتماعی قرار می دهند و او را مستعد به سوء مصرف مواد مخدر می کنند (ملک محمدی، ۱۳۸۴).

 

۴-۸-۲ نظریات رفتاری و شناختی

به نظر می رسد شرطی سازی کلاسیک و عامل نقشی مهمی در تداوم مصرف ایفا می کنند. برای مثال هر بار مصرف کوکائین سبب ایجاد وجد و سرخوشی میشود که بسیار تقویت کننده و موجب تکرار رفتار است. سرنخ های محیطی نیز تداعی خاصی با حالت نشئگی پیدا می کنند و افراد پس از درمان تحریک زیادی از ناحیه وسایل مصرف و سایر محرک های شرطی شده اعلام می کنند این حالت در آمفتامین ها شدت بسیار بیشتری پیدا می کنند و افراد موجبات وسوسه های شدید مصرف و اجبار بهمصرف را پدید می آورد.

نظریه پردازان رفتاری معتقدند کلیه رفتارهای مرتبط با سبک زندگی اعتیادی آموخته شده اند و برای درمان باید اصول درمان رفتاری برای تغییر آموخته به کارگیری شود (هینجینز [۷] و همکاران، ۲۰۰۳).

انتظارات فرد در مورد اثرات پاداش دهنده ی مواد، باور و نگرش در مورد مسئولیت رفتار و تقویت دریافتی از جمله عواملی هستند موجب مصرف مجدد علی رغم بروز مشکلات می شوند مواد ممکن است از طریق رفع حالت های آزارنده و ناخوشایند مانند درد، اضطراب و استرس و افسردگی نوعی تقویت منفی فراهم کنند. عوامل تقویت کننده ممکن است اجتماعی باشند مثل تایید دوستان یا فشار همسالان و یا ممکن است ثانویه باشند مانند همان وسایل مصرف، یک رفتار شدیداً تقویت شده مصرف حتی سالها پس از ترک می تواند خاصیت چکانندگی [۸] بسیاری قوی داشته باشند و مواجهه با آن به شکل پاولفی میل شدید به مصرف را که گاهی با برخی از علائم ترک همراه است به وجود می آورد (کندلر و همکاران، ۲۰۰۳).

همچنین مشخص شده است مصرف کنندگان مواد مخدر میزان بالایی از تحریف های شناختی و تفکرات ناکارآمد را به کار می برند.

با توجه به تاریخچه رشدی، اختلالات همراه و تجربه وابستگی به مواد مشکلات شناختی در بین معتادان گستره ی وسیعی دارد و درمان های مختلفی به منظور اثر گذاری شناختی بر بیماران طراحی و اجرا شده است صادقی (۱۳۸۰) در پژوهش خود نشان داد حتی وابستگان به مواد بیشتر از افراد نابهنجاری که مواد مصرف نمی کنند از نگرش های ناکارآمد و باورهای غیر منطقی استفاده می کنند.

در ادبیات پژوهشی عنوان شده از جمله عواملی که می تواند به صورت بالقوه بین کسانی که نسبت به عود آسیب پذیر هستند تمایز قایل شود؛ خودکارامدی است. خودکارامدی به عبارتی متغیری است که شواهد نشان می دهد در پیشگیری از عود نقش داشته باشد (گلفورد[۹]، ۲۰۰۳).

در یک بررسی، مشخص شده کسانی که خودکارامدی بیشتری به منظور ترک سیگار نشان می دهند به طور معنی دارتری بیشتر احتمال دارد که سیگار را ترک کنند (گری[۱۰] و همکاران، ۲۰۱۱). به همین خاطر است که متخصصان پیشنهاد کرده اند در رابطه با اعتیاد روی احساسات و عواطف مثبتی از قبیل حس احترام به نفس، احساس توانایی و کارایی شخصی تأکید شود؛ فرض حاکم این است که اعتیاد به علت نوعی احساس اعتماد به نفس پایین و عدم خودکارامدی شخصی است (جزایری، ۱۳۸۷).

اصطلاح خودکارامدی بر نظریه ی شناختی-  اجتماعی  مبتنی است و به باور شخص در مورد این که چگونه به خوبی می تواند در تغییر مؤثر باشد؛ دلالت دارد (بندورا[۱۱]، ۱۹۹۳).

در دیدگاه شناختی – رفتاری رفتار آدمی نه تنها در کنترل عوامل بیرونی و محیطی نیست؛ بلکه فرایندهای شناختی نقش تعیین کننده ای در رفتار دارند .فرایندهای شناختی به عنوان بخشی از آسیب شناسی روانی موجب انتظارات و ادراکات نادرستی می گردند که فرد از کارامدی خود دارد و این انتظارات می توانند به اضطراب و اجتنابهای دفاعی از موقعیت های تهدیدکننده منجر شوند.

راه دیگری که خودکارامدی را شرح داده بر حسب ادراک ما از درجه ی کنترلی است که بر زندگی خود داریم. افراد می کوشند بر رویدادهایی که زندگی آنان را تحت تأثیر قرار می دهد؛ اعمال کنترل نمایند. با اعمال نفوذ در موقعیت هایی که آنان می توانند مقداری کنترل داشته باشند؛ بهتر می توانند آینده ی مطلوب را تحقق بخشیده و از نتایج نامطلوب ممانعت به عمل آورند بنابراین چنانچه خودکارامدی افراد کاهش یابد؛ احتمال افزایش اعتیاد در اینافراد بیشترخواهد بود. یکی از درمان هایی که در طی سه دهه گذشته توجه زیادی را به خود جلب کرده است؛ درمان شناختی – رفتاری می باشد. دلیل این جلب توجه عبارت است از:

الف) داشتن شواهد و مدارک تجربی در مورد اثر بخشی این درمان

ب) کوتاه مدت بودن و استفاده از آن به صورت گروهی

ج) استفاده از این درمان برای انواع مشکلات روان شناختی

د) مستقیم و عملگرا بودن این رویکرد.

رویکرد شناختی-  رفتاری برای درک اختلال مصرف مواد، مبتنی بر نظریه ی یادگیری اجتماعی است. براساس نظریه یادگیری اجتماعی، اختلال مصرف مواد در وهله ی اول به واسطه تعامل بین عوامل زمینه ساز زیست شناختی که موجب داشتن یک تجربه مثبت از مصرف ماده مخدر خاصی می شود، قابلیت دسترسی به آن ماده مخدر برای اولین بار، و عوامل مربوط به شرطی سازی و الگوگیری که موجب یادگیری چگونگی مصرف ماده مخدر و پی بردن به آثار آن می شود، شکل می گیرد و توسعه می یابد  (خدایاری فرد وهمکاران، ۱۳۹۱).

در مجموع می توانیم بگوییم هدف این درمان عبارت است از شناسایی و بازسازی باورهای غیر منطقی و طرح واره های مربوط به خود، دیگران و جهان که در ایجاد آشفتگی های هیجانی و رفتارهای ناسازگارانه نقش اساسی دارند (کریستنر[۱۲]، ۲۰۰۹).

همچنین این رویکرد به طور ذاتی، محترمانه و مشارکتی است و خودکارامدی درمان جو را افزایش می دهد (خدایاری فرد وهمکاران، ۱۳۹۱). علاوه براین، تقویت مهارت های مقابله ای و آموزش مهارت های درون فردی و مهارت های بین فردی و تقویت کنترل عواطف دردناک از قبیل اضطراب و خشم، تکالیف اساسی در این درمان هستند (کارول[۱۳]، ۲۰۰۷).

در این دیدگاه آشنایی مراجعان با مهارت های حل مسأله به آن ها کمک می کند تا به همه ی جوانب موقعیتها فکر کنند و در نظر داشته باشند که مراحل منجر به پاسخ دهی آنها، بیشتر مبتنی بر غرایز، احساسات و هیجانات آنها می باشد .هنگامی که مراجعان موفقیت در حل مسأله را تجربه کنند خودکارامدیشان افزایش خواهد یافت.

در روان درمانی سالها استفاده از مواد مخدر و روان گردان باعث می شود با وجود قطع مصرف مواد این شیوه نگرش و برخورد با امور مختلف زندگی ادامه پیدا کند و نیاز به آموزشی های شناختی برای درمان این افراد کاملاً آشکار است.

 

۵-۸-۲ علل فردی اعتیاد

عوامل ژنتیک، تجارب رشدی و بخصوص چند سال اول زندگی و چند سال اول مدرسه و نوجوان، خصوصیات شخصیتی، میزان دریافت حمایت از اطرافیان، اختلال های روانی همراه، نداشتن مهارت های زندگی، شکست ها و منابع استرس آور، تأثیر مواد خوشایند بر فرد، وضعیت اقتصادی مالی فرد، باورهای و ارزشهای فرد، وجود شرایط پرخطر مثل نداشتن پدر یا مادر، ناراحتی ها و دردهای جسمی مثل انزال زودرس یا کمر درد دسترسی آسان فرد به مواد مشخص شده است مصرف کنندگان مواد مخدر عملکرد نامطلوب در روابط جنسی دارند به طوری که اکثریت آنان از توافق پایین در روابط جنسی خود گزارش داده اند (یوسفی، ۱۳۸۲).

مصرف مواد به عنوان یک رفتار خشن نسبت به خود نیز در نظر گرفته شده است. عشایری (۱۳۹۰) به این نکته اشاره می کند که تعارضات مختلف موجب به هم خوردن تعادل در قضاوت افراد می شوند و آن زمان است که تصمیم گیری برای انسان کار سختی می شود در چنین شرایطی افراد با شخصیت های متفاوت عکس العمل های متفاوتی را نشان می دهند.

بعضی از افراد برون گرا هستند و این عکس العمل ها را نسبت به بیرون نشان می دهند اما شخصیت هایی هستند که جرأت ورزی ندارند و این خشونت به درون بر می گردد و برای مثال فرد، بیماری روان تنی و استرس پیدا می کند و در واقع بدن به استقبال روان رنجور می رود که خود نوعی خشونت بدن است که انواع بیماری ها را به دنبال دارد. اعتیاد نیز علاوه بر اینکه به بیرون آسیب می رساند نوعی خودزنی و خشونت علیه خودهم هست.

 

۶-۸-۲ عوامل بین فردی، محیطی و اجتماعی

در این گروه عوامل متعددی مورد اشاره قرار گرفته اند، مواردی همچون شرایط خانواده مثلاً اعتیاد والدین که در پژوهش نصری (۱۳۸۰) مورد اشاره قرار گرفته است. خانواده آشفته یا والدین پرمشغله یا غافل از فرزندان و یا وضعیت دوستان مثلاً دوستان مصرف کننده نیز این دسته عوامل هستند. در پژوهش صفاری  (۱۳۸۶) مختل بودن ارتباط با اعضای خانواده نیز در مورد بحث بوده است. برخی افراد برای رفع مشکلات سازگاری و کاهش اثرات عوامل استرس زا اقدام به مصرف مواد مخدر می کند و دریافت آموزش هایی در این موارد می تواند نرخ یا شدت بازگشت و عود بیماری را کاهش بدهد. برای مثال نصری (۱۳۸۰)  مشکلات خانوادگی، عاطفی و نیز استرس های شغلی را گزارش کرده است.

نوشته دیگر :   درمان میگرن

در پژوهش زارع زاده (۱۳۸۰) فشارهای همسالان و نداشتن مهارت برقراری ارتباط موثر و نیز اعتماد به نفس پایین ذکر شده اند. از موارد دیگر شرایط محیط و محل کار یا سکونت یا تحصیل، قوانین مثل قانونی بودن تنتور یا کوپنی بودن تریاک، میزان انگ و بدنامی اعتیاد و بخصوص در خرده فرهنگ فرد، کمبود امکانات (فرهنگی، تفریحی، ورزشی، آموزشی و غیره)، کمبود امکانات درمانی و مشاوره ای و حمایتی، وضعیت اقتصادی جامعه، شرایط سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعه مثل جنگها، دسترس پذیر بودن مواد، امکانات جامعه برای ارتقا و رشد افراد و موفقیت های اجتماعی و در نتیجه بالا رفتن اعتماد بنفس از عوامل اجتماعی مرتبط با رفتار مصرف مواد است.

امینی و همکاران (۱۳۸۷) در پژوهشی خود به آموزش مهارتهای بین فردی و سازگاری با احساسات و کنترل هیجان به عنوان بخش مهمی از فرآیند درمان اشاره کرده اند، میزان استرس مزمن موجود در سطح جامعه نیز از عوامل مرتبط است. در پژوهش مک کان [۱۴] و همکاران (۲۰۰۷) مشخص شد در واقع یکی از دلایل مصرف مواد در افراد کاهش استرس  و اضطراب است. همچنین در زمان پرهیز از مصرف یکی از مؤلفه های نشانگان ترک حمله های اضطرابی است. و میزان انتخاب های افراد برای رفتارهای لذت بخش گوناگون است.

استرس های محیطی و فقدان مهارت لازم برای برخورد با عوامل آن از عوامل مهم بازگشت به جمعیت مصرف کنندگان است. در همین رابطه امینی (۱۳۸۷) در پژوهش خود نشان داده است عدم دریافت خدمات درمانی مناسب در بسیاری از مراکز با وجود استفاده از اهرمهای قانونی و زندان گاهی اوقات باعث وخیم تر شدن وضعیت مصرف کنندگان مواد مخدر می گردد.

 

۷-۸-۲ مشکلات هیجانی

اضطراب و استرس از عوامل در ارتباط با اختلال مصرف مواد هستند.  برخی از رویکردهای شناختی که برای درمان وابستگی به مواد مورد استفاده قرار می گیرند با توجه به اختلالات اضطرابی ایجاد شده اند. در مورد مواد افیونی تجربیات بالینی و نیز پژوهشها نشان داده اند که برخی مصرف کنندگان با هدف،کاهش احساسهای اضطراب، خصومت و پرخاشگری اقدام به مصرف مواد می نمایند (سلیگمن، روزنهان، ۲۰۰۰).

در این زمینه باید توجه داشت که نوسانات هیجانی و خلقی همواره به عنوان یکی از عوامل زمینه سازی و مستعد کننده سوء مصرف مواد مورد توجه بوده اند که دراین میان اضطراب، افسردگی، پرخاشگری افکار پارانوییدی و فوبیا از جمله مهمترین موارد هستند.

در پایان قرن گذشته مشخص شده بود که این عوامل نه تنها کاهش پیدا نکرده اند بلکه در اثر پیشرفتهای تکنولوژیکی و تغییرات در شیوه و سبک زندگی میزان استرس و افسردگی در افراد مختلف افزایش پیدا کرده است به گونه ای که هنوز کارهای زیادی بایستی در مورد آنها انجام شود (میلر[۱۵] و رلنیک[۱۶]، ۲۰۰۸).

استرس ها و فشارهای مضاعف شده زندگی باعث بروز اضطرابها، افسردگی ها و نیز هیجان خشم می شود. این مسأله طبعاً در مصرف کنندگان مواد مخدر و درمان آنها هم مؤثر است. هرگونه روش درمانی فردی و گروهی برای رفع نشانه های افسردگی تأثیر مهمی در فرآیند درمان مصرف کنندگان مواد مخدر خواهد داشت.

در همین رابطه لازم به ذکر است عدم دریافت خدمات درمانی با وجود استفاده از اهرمهای قانونی و زندان گاهی اوقات باعث وخیم تر شدن وضعیت این افراد می گردد.

پرخاشگری و اضطراب با مشکلات فراوان دیگری همراه هستند و از جمله اصلی ترین عوارضی هستند که می بایست در فرآیند درمان به آنها توجه شود. طبق تحقیقات انجام گرفته این عوارض همراه با شکایتهای جسمی، کمبود انرژی، اختلال انرژی، مشکلات خانوادگی، ریسک بالای خودکشی، مشکل اشتها و اختلالات خواب هستند.

اضطراب و خشم در تمامی مراحل زندگی معتاد، اعم از وقتی که مقادیر بیشتر از معمول را مصرف نموده یا به علت ترک مصرف دچار علایم شده، مشهود است. وقوع اضطراب، فوبی و پارانویا به دنبال ترک مصرف مواد، خاص مواد افیونی نبوده و در هنگام کنار گذاشتن سایر مواد، نظیر کوکایین، کراک و شیشه و انواع مت آمفتامین ها و توهم زاها و نیز سیگار هم به فراوانی به چشم می خورد.

در مورد مت آمفتامین ها با توجه به توهمات مخاطره آمیز و افکار پارانوییدی آنها که می تواند به خشونت های شدید و جنون های آنی منجر بشود اهمیت این هیجانات بیشتر به نظر می رسد. اضطراب، بی قراری و تحریک پذیری در قطع مصرف سیگار نیز به چشم می خورد در یک بررسی مشخص شد پاسخ دهی خود مختار، نظیر رسانش پوست، با کشیدن سیگار کند می شود که این می تواند دلیل بر آن باشد اهمیت آموزش های کنترل هیجان به عنوان راهکارهای جهت پیشگیری مشخص شده است (جافه[۱۷]، ۱۹۸۵؛ به نقل از سلیگمن، روزنهان، ۲۰۰۰).

در مورد اعتیاد به داروهای مسکن و آرام بخش ها با توجه به اینکه در بسیاری از موارد برای کنترل اضطراب مودر استفاده قرار می گیرد. اهمیت هیجانهای خشم و اضطراب به وضوح معلوم است. در همین رابطه و با توجه به اینکه این داروها برای رفع بیخوابی یا اضطراب مورد استفاده قرار می گیرند اهمیت آموزش های کنترل هیجان به عنوان راهکاری جهت پیشگیری مشخص شده است. همچنان که گزارش های عوارض قطع که شامل اضطراب، روان آشفتگی و حساسیت به محرکهاست بر لزوم این آموزشها در دوره قطع مصرف دلالت دارند (جافه، ۱۹۸۵).

اعتیاد به مواد به صورت انبوه متراکمی از پیامدهای منفی ناشی از مصرف مواد تعریف شده است که این پیامدها هر روز شدت پیدا میکنند (سوریزایی، خلعتبری، کیخای فرزانه، ۱۳۹۰) درمان اختلالات همراه اعتیاد یکی از عوامل مهم در پیشگیری ( رئیسی فرد، ۱۳۸۸ ) از عود است، میزان همبودی بالای افسردگی، اضطراب و هیجانهای منفی مثل خشم و موجب افزایش مصرف مواد خودگردانی شرم در مصرف کنندگان مواد بر اساس نظریه برای کاستن از  هیجانهای منفی یا افزایش هیجانهای مثبت میشود (سندرا، براون[۱۸]،آروند[۱۹]، ۲۰۰۴).

به عبارتی، یکی از علل شروع اعتیاد و عود، هیجان های منفی مانند عصبانیت، اضطراب، افسردگی و ناکامی است که اغلب به موقعیتهای پرخطر بین فردی منجر میشوند (رامو[۲۰]، ۱۹۹۹)

و با نرخ بالا ی عود، مرتبط هستند (مارلات و گوردون، ۲۰۰۷). حالتهای هیجانی ممکن است به وسیله ادراکات اولیه بین فردی، از موقعیتها ی مشخص یا از طریق واکنش به رویدادهای محیطی به وجود آید. موقعیتهای دیگری که فرد یا گروهی از افراد را در بر میگیرد. بر ای مثال، موقعیت های پرخطر بین فردی، بویژه تضادهای بین فردی بحث با اعضای خانواده، اغلب درنتیجه هیجانات منفی است و میتواند باعث بروزعود اعتیاد شود. درواقع، حالت های هیجانی منفی بین فردی و موقعیتهای متضاد بین فردی، به عنوان برانگیزاننده های عود اعتیاد است (مارلات[۲۱]، بارت و دالی[۲۲] ، ۱۹۹۹).

رفتارکنارآمدن فرد با یک موقعیت پرخطر، به طورخاص تعیین کننده نوعی بحران شبیه به عود است. بنابراین، کسی که میتواند به طور موثر، راهبردهای کنارآمدن را اجراکند، به نسبت فردی که فاقد این مهارتها است، کمتر در خطر عود قرار میگیرد. علاوه براین، افرادی که به طور موفقیت آمیزی با موقعیتها ی پرخطرکنار می آیند از تجربه حس خودکارآمدی بالاتری برخوردارند. برعکس، افراد با خودکارآمدی پایین، خود را فاقد انگیزه یا توانایی لازم برای مقاومت در برابر یک موقعیت پرخطر مصرف الکل احساس میکنند (قربانی، ۱۳۸۷)؛ مارلات و گوردون (۱۹۹۵) معتقدند که رازهای گذشته زندگی فرد، به شدت با خطر عود که متضمن درجه ای از تعادل بین تقاضاها ی خارجی ادراک شده مثلا بایدها و فعالیتهای لذت بخش یا ارضاکننده درونی مثلا خواسته است، در ارتباط اند.

شخصی که زندگیش مملو از تقاضاها ی متنوع است، فشار روانی دائمی را تجربه میکند و نه تنها میتواند حالات هیجا نی منفی را به وجود آورد، بلکه میل او برای لذت بردن و عقلایی سازی این که حق دارد در مصرف زیاده روی کند افزایش مییابد. در غیاب فعالیتهای لذت بخش مربوط به مصرف الکل، فرد نوشیدن را فقط به عنوان کسب لذت یا رهایی از درد انتخاب میکند؛ به همین دلیل، افراد معتاد تنها راه مقابله با این حالتهای منفی را مصرف مجدد میدانند. بنابراین، باید به افراد معتاد برای یافتن راههایی جهت مقابله با وسوسه ها و حالتهای خلقی منفی کمک کرد. البته به طور کلی باید در نظر داشت که مصرف مواد مخدر خود به عنوان یکی از عوامل ایجاد اضطراب مطرح است و در نتیجه همین که مصرف کننده اقدام به قطع مصرف بنماید پس از مدتی نشانه های اضطرابی فروکش می کند.

بنابراین باقی ماندن بیمار در فرآیند درمان می تواند باعث بهبود نشانه های بالینی وی گردد. پژوهش ها نشان داده اند عوامل استرس زا به خصوص وقتی که سبک های مقابله و مهار هیجانی ناکارآمد باشند باعث مصرف و وابستگی به مواد مخدر می شوند. به همین دلیل در پژوهش های گوناگون اهمیت آموزش مهارتهای کنترل استرس و هیجان مورد تأکید بوده است و امروزه بخشی از هرگونه روان درمانی مصرف مواد به کنترل اضطراب و پرخاشگری در این بیماران می پردازد (نادری و همکاران،۱۳۸۷).

در زمینه مداخله های درمانی و آموزشی پس از قطع مواد انواع روش های گروهی و فردی مورد استفاده و پژوهش قرار گرفته اند. برخی تحقیقات نشان می دهند که مداخله های شناختی-  رفتاری و نیز رفتاری که گروهی انجام می شوند برای درمان افسردگی، درمان و کاهش درد، فوبیا و ترس از مکان های باز، افکار پارانوییدی، رفع کمبود مهارت های اجتماعی و اختلالات روانی، مفید و مؤثرند.

به طور کلی اختلالات وابستگی به مواد مخدر به استثناء وابستگی به الکل غالباً با اختلالات هیجانی و خلقی رابطه دارند. در هر فرد بیمار، سوء مصرف مواد ممکن است زمینه ساز یک دوره از بیماری شده، یا برعکس سوء مصرف ماده ناشی از جانب بیمار به علت خود درمانی باشد(کاپلان و سادوک، ترجمه پورافکاری، ۲۰۰۳).

برخی پژوهش ها نشان دادند که در واقع یکی از دلایل مصرف مواد در افراد کاهش استرس و اضطراب است. همچنین در زمان پرهیز از مصرف یکی از مؤلفه های نشانگان ترک حمله های اضطرابی است (مارلات [۲۳] و دالی[۲۴] ، ۲۰۰۵).

اضطراب، بی قراری و تحریک پذیری حتی در قطع مصرف سیگار نیز به چشم می خورد ) سلیگمن و روزنهان، ۲۰۰۰) و لازمه هر گونه اقدام موفقیت آمیز در قطع مصرف مواد مختلف شناخت موقعیت ها و عوامل ایجاد استرس، اختلال در روابط و تغییرات هیجانی است که گستره ای از محیط های شغلی تا روابط اجتماعی و خانوادگی و سبک زندگی را در بر می گیرد (یوسفی، ۱۳۸۰) در مواردی نیز مشکلات خلقی و هیجانی و در اثر خصوصیات فردی مصرف کننده و یا شدت یا مدت طولانی مصرف باعث می شود مشکلات روانی شدیدتری به وجود بیایند به گونه ای که برخی افراد مستعد به طیف علائم سایکوتیک مبتلا می شوند )سلطان نژاد، ۱۳۸۶).

 

۸-۸-۲ پیشگیری از عود مواد مخدر

عنصر اساس ی در هر برنامه درمانی پیشگیری از عود است. رویکرد پیشگیری از عود دو محور اساسی را در بر میگیرد. اولین محور بر شناسایی و تحلیل کارکردی موقعیتها ی پرخطرکه به مصرف مواد منجرمیشود و همچنین بر استفاده از آموزش مهارت های سازگاری تمرکز دارد. فراگیری این مهارتها به افراد کمک میکند تا با موقعیتهای پرخطرمقابله کنند. دومین محور پیشگیری از عود عبارت است از افز ایش درک و فهم مراجعان ازالگو ی مصرف مواد، که میتواند نقش مهمی را درجلوگیری از عود ایفا کند. درالگوی پیشگیری از عود به مقابله با عودهایی که اتفاق افتاده و به حداقل رساندن تاثیر منفی آنها تاکید میشود. داشتن چنین دیدگاههایی به مراجعان کمک میکند تا یاد بگیرند که عودها درتداوم بخشیدن به انگیزههای آنان برای رسیدن به اهداف بلندمدت موثراست، از این دیدگاه، بهبودی بیشتر به عنوان یک فرایند یادگیری مد نظر قرارمیگیرد (مارلات[۲۵]، بلوم و پارکز، ۲۰۰۸).

اگر مراجعان در باتلاق منفی بافی نگرشهای ناسالم بیافتند ممکن است از پذیرش این واقعیت که پیشگیری از بازگشت مستلزم سخت کوشی است سر باز زنند، غرق درترحم جویی شوند و نسبت به کندی درمان اظهار بی صبر ی کنند. این شر ایط موجب افسردگی، احساس خستگی مزمن، تنهایی، غمگینی، عصبانیت، احساس شرم و گناه می شود که غالبا زمینه ساز عود هستند ( سورن سن[۲۶]، ۲۰۰۹).

 

۹-۸-۲ عود و لغزش

لغزش، موضوعی مهم در درمان سومصرف مواد است.  لغزش  یا بازگشت ناگهانی یا یک باره به مصرف مواد، با فرآیندی که منجر به مصرف مجدد مواد به صورت منظم تر می شود؛ یعنی عود متفاوت است. لغزش لزوما به عود منجر نمی شود. یکی از علل مهم لغزش، ولع  یا وسوسه است که همان اشتیاق و نیاز روانی شدید به مصرف ماده مورد نظر است. سابق بر این، به عود به عنوان شکست درمان نگریسته میشد. اکنون روشن شده است که اعتیاد یک بیماری با عودهای مکرر است. بسیاری ۸ بار عود را تجربه می کنند (باقری یزدی، از معتادان قبل از ترک مستمر مصرف مواد مخدر شمس علیزاده، عابدین، مستشاری و وزیریان، ۱۳۸۷).

در سالهای اخیر، الگوی مصرف در ایرانیان به میزان زیادی تغییر یافته است و سو مصرف کنندگان مواد به خصوص نسل جوان در پی تجربه ی مواد جدیدی مانند متاآمفتامین، کراک و هرویین هستند. متاآمفتامین که کریستالیزهی آن در کشور با نام شیشه رواج یافته، یکی از موادی است که به شدت مورد سومصرف قرار گرفته و ۵ درصد کل مصرف کنندگان است (نارنجیها، رافعی و باغستانی، ۱۳۸۵) این ماده به شدت اعتیادآور است و با توجه به تاثیر آن روی سیستم دوپامینرژیک مغز و ایجاد فوری حالت فلاش اوج لذت و متعاقب آن شرطی شدن افراد، شانس لغزش و عود بیشتری را ایجاد می کند.

[۱]  Kendlsr .k.s

[۲]  Jackoos ,W.j

[۳]  Silingman

[۴]  Rozenhan

[۵]  Tnan

[۶]  Rawson

[۷]  Higgins. S.T.

[۸] trigger

[۹] Golfurd

[۱۰] Grey. AD

[۱۱] Bandora

[۱۲] CHristner

[۱۳] Carrol

[۱۴]  Mc Cann, Mj

[۱۵]  Miller

[۱۶] Relnik

[۱۷]  Jaffe

[۱۸] . Sourizaei, Khalatbari, Kwikhayfarzaneh & Raisifard

[۱۹]  .Sandra, Brown, urnod & Ramo

[۲۰]   . Marlatt & Gordon

[۲۱]   . Barrett & Daley

 

[۲۳]  Marlatt, G. A.

[۲۴]  Dalley, D. C.

[۲۵]  Marlat & Bolom & Parks

[۲۶]   Sorensen