حق//پایان نامه درباره حقوق متهم

حق
در این بخش، نخست معنای لغوی «حق» و ریشه آن را بررسی کرده و سپس به معنای اصطلاحی آن در قرآن و متون فقهی و علم حقوق خواهیم پرداخت.
1-2-1-1. معنای لغوی حق
ریشه «حق» و برخی مشتقات آن، در زبان عرب پیش از اسلام متداول بوده و دست کم در معانی اصلی واقعیت و راستی و بهره یا نصیب در اشعار و مَثَلها به کار رفته است. همچنین، دو واژه حاکی از نام خدا، به صورت حق و حقت، در کتیبه های جنوب عربستان یافته شده است. در برخی دیگر از زبان های سامی باستانی، مانند عبری، کنعانی، آرامی و سریانی، اصلِ «ح ق» به صورتها و معانی گوناگون رایج بوده است(کالورلی، 1964: ج1: 60).
1-2-1-2. معنای اصطلاحی حق
بي ترديد «حق» يكي از مهمترين اجزاي مقوم «اخلاق»، «حقوق» و «سياست» در دنياي مدرن است. در این بخش به معنای اصطلاحی حق می پردازیم.
1-2-1-2-1. در قرآن
واژه «حَق» و مشتقات آن در قرآن ۲۸۷ بار در حوزه های معنایی گوناگون، به کار رفته است(عبدالباقی، 1382ش: ذیل واژه حق). مهم ترین زمینه معنایی واژه «حَق» در قرآن، مربوط به مفاهیم وجود و هستی است. مطابق آیات قرآن، مصداق کامل و منشأ اصلی حق، خداوند است. علاوه بر این، «الحق» یکی از «اسماء الحسنی» است(همان).
1-2-1-2-2. دیدگاه فقهی
فقهای پیشین امامیه، به رغم طرح مسائلی درباره حق، به تعریف دقیق آن نپرداختهاند. در این میان، شهید اول که در بیان مفاهیم کلی فقه سابقهای گستردهتر دارد، تنها به ویژگی قابلیت اسقاط حق، به عنوان “حق العبد”برای شناسایی آن، تکیه کرده است(شهید اول، ج2: 43). شاید این فقها حق را نزد عرف حاکم در معاملات مفهومی روشن میدیدهاند که نیازمند تعریف نیست. اما در میان متأخران از شیخ انصاری که اشاراتی به تعریف حق دارد، تا دوره معاصر، به این مهم پرداختهاند. شاید گستردگی و پیچیدگی بیشتر در قلمرو فقه و پی بردن به اهمیت بیشتر کارکرد حق و تفاوت آن با حکم، برای نظم بخشیدن هر چه بهتر مسائل فقهی، دست کم در حوزه معاملات، زمینهساز پرداختن به تعریف دقیق حق بوده است.
1-2-1-2-3. در علم حقوق
در علم حقوق ، از حق تعاریف متعددی شده که به نظر حقوقدانان(کاتوزیان، 1383: ج1: 264و265) این تعدد تعاریف، ناشی از اختلافنظر درباره مبنا و منشأ حق است. حقوقدانان حق را از جهات مختلف به اقسام گوناگون تقسیم کردهاند.پارهای از این تقسیمبندیها در فقه اسلامی کمسابقه یا بیسابقه است، مانند تقسیم به حق عینی و دَینی و نیز حق مطلق و نسبی(جعفری لنگرودی، 1376: ج1: 90).
يكي از مهم ترين نكات در تاريخ پيدايش مفهوم و پديدۀ حق، مربوط به تفكيكي ميشود، كه ميان دو مفهوم «حق بودن» و «حق داشتن» پديدار شده است. حق به معناي اول (حق بودن) كه در مقابل «باطل و غلط» قرار ميگيرد، همواره در عرصههاي فكري به ويژه افكار سياسي و اخلاقي حضور داشته است. در چنين معنايي مفهوم حق به معناي راست و صادق بكار گرفته ميشود و بنابراين هنگامي كه گفته ميشود امري حق است به آن معناست كه آن امر راست و صادق (صحيح) است يا غلط و باطل نيست. در واقع حق در چنين معنايي در حوزه مربوط به ارزش (خوب ها و بدها) از جايگاه ويژهاي برخوردار بوده و حق بودن در معناي ارزشي آن به معناي «خوب بودن» است(راسخ، 1381: 184و185). اما حق به معناي دوم (حق داشتن) كه ميتواند در مقابل «تكليف» قرار گيرد، محصول فكري جديدي است كه در پي تلاش هاي نظري و عملي آزادي خواهانه و برابري خواهانۀ انسان در دوران مدرن تولد يافته است. چنين تفكيكي در مفهوم حق، مسأله را در پيوندي عميق با تفكيك بين مفهوم «ارزش يا خوب» و «حق هنجاري» قرار ميدهد. بنابراين در معناي اول هنگامي كه گفته ميشود عملي «حق» است يعني از منظر اخلاقي و بر اساس اصول محتوايي يك نظام اخلاقي خاص، مورد تأييد و قبول ميباشد. براي نمونه اگر فردي در مقابل اين سؤال كه آيا به يك فقير كمك بكند يا نكند، تصميم بگيرد كه كمك كند و مطابق با آن تصميم عمل نمايد، عملي «خوب» و «اخلاقي» و «حق» انجام داده است. اما مفهوم «حق» در تركيب «حق داشتن» با اين معنا متفاوت است. در اين معناي دوم «حق داشتن» ضرورتاً به معناي انجام عملي «خوب» و «اخلاقي» نيست. براي نمونه در همين مثال پيش گفته، اگر به كسي بگوييم حق كمك كردن داري به اين معنا خواهد بود كه تصميم تو بر «كمك» هر كدام كه باشد به صرف «تصميم تو بودن» از حمايت و تضمين برخوردار خواهد بود و تحت حمايت قضايي و سياسي قرار ميگيرد(همان: 186و187).
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:
جنبه های حمایتی از حقوق متهم در قانون آیین دادرسی کیفری و اسناد بین المللی