محتوای وسواسهای فکری مقولههای گوناگونی را در بر میگیرد. آلودگی، کثافت، جرم و میکروب، بیماری، مرگ، وحشت، خشونت، پرخاشگری، صدمه، خطر و مقولههای مذهبی موارد برجستهای در بین آن مقولات میباشند. وسواسهای فکری در محدوده امور جنسی نیز وجود دارند که در برخی موارد بسیار مبتذل یا بی معنی مینمایند. گاهی اوقات فکر وسواسی، تردید در مورد اکثر کارهایی است که فرد انجام میدهد. در کشور ما با توجه به بافت مذهبی آن وسواس فکری با محتوای نجاست و ترس از انتقال آن به دیگران نیز وجود دارد. تظاهرات رفتاری (رفتارهای خنثی ساز) فرد مبتلا به وسواس فکری نجاست، مشابه وسواس فکری آلودگی میباشد (ترنر و بیدل، ۱۹۹۸؛ راکمن، ۱۹۹۸؛ راکمن و دی سیلوا، ۱۹۹۹). رفتار اجباری یک رفتار تکراری و به ظاهر هدفمند است که طبق قواعد شخصی و به صورت کلیشهای توسط فرد انجام میشود. این رفتارها اغلب به منظور ایجاد یک رخداد یا موقعیت یا پیشگیری از برخی رویدادها یا موقعیتهای ناگوار انجام میگیرد. چنین رفتارهایی ارتبلط منطقی یا واقعی با آنچه به منظور پیشگیری از آن انجام میگیرد، ندارند. با این حال در مواردی نیز صرفاً برای دور کردن اضطراب یا حالت وحشتزدگی از خود، درگیر رفتار اجباری میشود، هر چند که میداند رفتارش بی معنی و غیر منطقی میباشد (همان منبع). رفتارهای اجباری آشکار شامل اعمال بدنی میباشد. شایعترین اشکال بالینی رفتارهای اجباری شستشو و پاکیزه سازی هستند که به منظور برطرف کردن آلودگی یا نجاست از یک منبع ویژه یا خود فرد مبتلا انجام میگیرد. وارسی کردن نیز نوع دیگری از رفتارهای اجباری میباشد که به منظور جلوگیری از فاجعههای خاص نظیر وارد شدن دزد به خانه، آتش گرفتن، آسیب دیدن کسی، گرفتاریهای اجنماعی و طرد انجام میشوند. رفتارهای اجباری دیگری نیز وجود دارند که کمتر مشاهده میشوتد. رفتارهای اجباری گاهی میتواند شبیه افکار و عقاید خرافی گردد که فرد معتقد است با انجام بعضی رفتارهای معمولی (عبور از آستانه در، لمس شئی، نشستن و بلند شدن…) میتواند از مصیبتی خیالی (مانند موردن فرد مورد علاقه، رفتن به دوزخ) جلوگیری کند. رفتارهای اجباری نظم دهی نیز وجود دارد که مستلزم مرتب کردن اشیاء به منظور ایجاد تناسب یا موازنه رضایت بخش میباشد. این رفتار، بیشتر به منظور تسکین احساس ناراحتی یا ترس انجام میشود تا پیشگیری از یک فاجعه ویژه.
گرینبرگ[۱] (۱۹۸۷؛ به نقل از استکتی[۲]، ۱۹۹۳) احتکار را نوع دیگری از رفتارهای اجباری میداند. این گونه جمع کردن یا صرفه جویی افراطی و غیر منطقی به منظور جلوگیری از دست دادن اشیاء یا اطلاعات مهم صورت میگیرد. گروهی دیگر از رفتارهای اجباری، رفتارهای اجباری پنهانی یا ذهنی است. این دسته از رفتارهای اجباری ذهنی را تشریفات ذهنی یا اجبارهای شناختی مینامند. نمونههای این رفتارها عبارتند از شمارش یک عدد اطمینان بخش، دعا کردن برای طلب مغفرت، تهیه فهرستهای ذهنی برای اجتناب از فراموش کردن رویدادهای مهم و ایجاد تصویر ذهنی اصلاحی برای خنثی کردن یک فاجعه، درخواستهای مکرر برای اطمینان بخشی از جانب متخصصان یا اعضاء خانواده. مقوله نادری از رفتارهای اجباری تحت عنوان کندی وسواسی توسط راکمن و هاگسون (۱۹۸۰؛ به نقل از سالکوسکیس و کرک، ۱۹۸۹) مطرح شده است. افرادی که فعالیتهای شخصی روزانه خود را با دقت بسیار زیاد انجام میدهند به طوری که ساعتها وقت میگیرد. چون این رفتارها معمولا با اضطراب یا سایر حالات هیجانی منفی همراه نیستند به نظر میرسد که نوع نابهنجاری از اختلال وسواسی-اجباری باشند و مستلزم رویکرد درمانی بسیار متفاوتی باشند (استکتی، ۱۹۹۳؛ گرایسون[۳] ، فوا[۴]، استکتی، ۱۹۸۵).
،یین مندی های وسواسی) (افکار وسواسی بدون رفتارهار آشکار (اندیشناکی های وسواسی) (د تلقی می شیوع اختلال
شیوع اختلال وسواس به طور نسبی محدود است اما نه آنقدر که پیشتر تصور میشد. آمارها نشان دادهاند که در میان بیماران سرپایی روانپزشکی کمتر از یک درصد از اینگونه اختلال رنج میبرند که در میان بیماران بستری این آمار بالاتر است. وقوع این اختلال در جمعیت کلی نسبت به تعداد محدودی که در درمانگاهها و بیمارستانها هستند، اخیراً حدود پنج درصد برآورد شده است (از هر دو هزار نفر یک نفر) (سلیگمن و روزنهان، والکر، ۲۰۰۱؛ جنیک[۵] ، بیر[۶] و مینی چیلو[۷]، ۱۹۹۸؛ کاپلان و سادوک،۲۰۰۳). به طور کلی دادههای موجود نشان میدهد که اختلال وسواس در بافت کلی جمعیت خیلی بیشتر از آن چیزی است که گمان رفته بود. بایستی این موضوع را مد نظر داشت که این اختلال بسیاری از افراد مبتلا را به شکل حادی پریشان نکرده و یا در زندگی روزمره آنها مزاحمت ایجاد نمیکند. حتی در میان کسانی که مشکلات آنها در حد اختلات بالینی است بدون شک افرادی یافت میشوند که هرگز به جستجوی بر نمیآیند و بیماری خود را پنهان میکنند (ترنر و بیدل، ۱۹۸۸؛ جنیک و همکاران، ۱۹۹۸).
به لحاظ تعداد افراد مبتلا به این اختلال تفاوت مشخصی بین زنان و مردان وجود ندارد. ولی در میان نوجوانان، پسرها بیشتر از دخترها دچار اختلال وسواسی- اجباری میشوند. به طور معمول شروع اختلال وسواس در مقطع نوجوانی یا اوایل بزرگسالی است و در اکثر موارد قبل از ۲۵ سالگی بروز میکند. به ندرت دیده میشود که شروع اختلال برای اولین بار بعد از ۴۵ سالگی باشد. پیش از مراجعه بیمار به مراکز بالینی و بیمارستانها ممکن است زمان زیادی تلف شود هر چند اکنون میزان این دیرکرد نسبت به گذشته کمتر شده است (سلیگمن، روزنهان، والکر، ۲۰۰۱؛ اینگرام و پرایس[۸]، ۲۰۰۱؛ کاپلان و سادوک، ۲۰۰۳).
ازدواج، خانواده، طبقه اجتماعی و تحصیلات
مطالعات بسیاری نشان میدهد که تعداد زیادی از بیماران وسواسی بزرگسال ازدواج نمیکنند و بیماران مرد نسبت به بیماران زن تمایل بیشتری به تنهایی دارند و نسبت به بیشتر افراد حتی نسبت به سایر بیماران روانی تمایل کمتری به ازدواج دارند. در صورت ازدواج نیز تمایل دارند که تعداد بچههای کمتری داشته باشند. بسیاری از متخصصان بالینی بر این باورند که میزان اختلال وسواس در میان طبقات اجتماعی مرفه و تحصیلکرده بیشتر است. با این حال آمارهای موجود و یافتههای پژوهشی که انجام گرفتهاند چنین موضوعی را گواهی نمیدهند (کاپلان و سادوک، ۲۰۰۳؛ سلیگمن، روزنهان، والکر، ۲۰۰۱).
به طور تقریب در نیمی از افراد، مشکلات وسواسی به تدریج شروع و گسترش مییابند و در این میان وسواس شستشو و پاکیزه سازی نسبت به وسواس وارسی بیشتر است. با این حال سیر اختلال نوسان دارد. ممکن است به دنبال دورههایی که بیماری به روشنی خود را نشان میدهد در مقاطع دیگری بهبود پیدا کند هر چند که این بهبودیهای مقطعی در بیشتر موارد به طور کامل خالی از نشانه بیماری نمیباشند. در حدود نیمی از موارد اختلال به صورت مداوم شدت مییابد. بیماری با ظهور افسردگی شدت مییابد و حادتر میشود. همچنین تحت فشار احتمال ظهور مجدد وسواسهای فکری و رفتارهای اجباری و تشدید بیماری بیشتر میشود (راکمن و دی سیلوا، ۱۹۹۹؛ کاپلان و سادوک، ۲۰۰۳؛ سلیگمن، روزنهان، والکر، ۲۰۰۱؛ جنیک و همکاران، ۱۹۹۸).
[۱] Greenberg
[۲] Stexti
[۳] Grayson
[۴] Foa
[۵] Jenike
[۶] Bear
[۷] Minichillo
[۸] Price