بررسی وجود ژن اسکوالن اپوکسیداز- قسمت ۴

در صورت مواجهه سلولهای لنفوئیدی میزبان با سلولهای قارچی و یا متابولیتهای آنها، شاهد تحریک سیستم ایمنی و پاسخ ایمونولوژیک خواهیم بود که این به نوع ترکیب شیمیایی، آنتیژنها، نحوه عرضه آنها و همچنین به نحوه پاسخ سلولهای لنفوئیدی میزبان بستگی دارد.
ضمناً مکانیسمهایی که در سیستم دفاع غیراختصاصی میزبان علیه درماتوفیتوزیس وارد عمل میشوند عبارتنداز:
- مهارکننده ۲ ماکروگلوبولین کراتیناز: که با مهار آنزیم کراتیناز، از رشد درماتوفیتها جلوگیری میکند.
- کمپلمان: بوسیله کمپلکس Ag-Abاز مسیر کلاسیک و توسط پلی ساکاریدهای دیواره سلولی ارگانیسم، از مسیر آلترناتیو فعال میشودو نقش مؤثری در مهار رشد درماتوفیتها دارد.
- ترانسفرین غیراشباع: که هر چه در محیط بیشتر باشد آهن بیشتری به آن باند شده و در نتیجه درماتوفیتهایی مثل ترایکوفایتونمنتاگروفایتیس که جهت رشد خود به آهن نیاز دارد، در دسترس خود آهن کمتری خواهد داشت و در نتیجه رشدش متوقف میشود.
- ریزش لایه سطحی پوست (Superficialturn over): نقش مهمی در کنترل درماتوفیتها دارد، چرا که با این مکانیسم قارچهای سطحی، خارج شده و مقدار آنها کم میشود.
وجود فاکتورهای زمینهای و مستعدکننده در فرد در مورد درماتوفیتها مهم است مثلاً در ضعف سیستم ایمنی، درماتوفیتها به صورت عامل فرصتطلب عمل کرده و در فرد، بیماری سیستمیک میدهند. (۸۵)
عوامل ژنتیکی نیز می توانند درمورد درماتوفیتوزیس موثر باشند همان طور که عفونت های ناشی از درماتوفیت ترایکوفایتون منتاگروفایتس در افرادی که گروه خونی A دارند بیشتر دیده میشوند.(۸۵)
۱-۲- قارچ شناسی پزشکی:
برخلاف قارچهای گیاهی که بیماریهای بسیار متنوعی را به وجود میآورند، قارچهای انسانی و حیوانی بیماریهاینسبتاً کمی را تولید میکنند. ولی با توجه به رشد آنها در دمای بدن انسان و حیوان و نیز توانایی آنها در فائق آمدن بر دفاع ایمنی میزبان، این گروه را از قارچهای گیاهی و ساپروفیتها کاملاً متمایز نموده است.
تاکنون متجاوز از ۰۰۰/۱۰۰ گونه قارچی شناخته شده که حدود ۲۰۰ تای آنها به عنوان بیماریزا در انسان و حیوان تشخیص داده شدهاند. (۸۹)
۱-۲-۱- تقسیمبندی عفونتهای قارچی از نظر پزشکی:
عفونتهای قارچی سطحی (Superficial Mycoses): در این قبیل بیماریها چون ارگانیسم از بافت زنده دور میباشد، میزبان فاقد هر نوع واکنش سلولی و یا عارضه بوده و با واکنش مختصر میزبان همراه است. در تهاجم به مو منحصراً به قسمتهای سطحی مو آسیب وارد میشود و در تهاجم به پوست، ارگانیسم در لایه شاخی Stratum corneum جایگزین شده و آسیب در بافت ناچیز است و بیشتر از نظر زیبایی مورد توجه میباشد.
عفونت با مخمر چربی دوست Malassezia furfur بهترین مثال از عفونتهای قارچی سطحی است.(۸۹)
عفونتهای قارچی جلدی (Cutaneous Mycoses): در این عفونتها، پوست و ضمایم آن، مو و ناخن درگیر میشوند. عفونت معمولاً محدود به لایههای غیرزنده و شاخی پوست میشود و تغییرات پاتولوژیک در میزبان، غالباً به دلیل وجود عامل عفونت و فرآوردههای متابولیکی آن میباشد.
اغلب این عفونتها توسط گروهی از قارچهای کراتینوفیلیک که درماتوفیت نام دارند ایجاد میشوند و این عفونتها را درماتوفیتوزیس یا کچلی مینامند که در تمام دنیا انتشار دارد.
علاوه بر درماتوفیتها، تعداد زیادی از مخمرها و کپکهای ساکن خاک باعث ایجاد عفونتهای قارچی جلدی میشوند که بیماری حاصله را درماتومیکوزیس مینامند.(۸۹)
عفونتهای قارچی زیرجلدی(Subcutaneous Mycoses): این عفونتها، شامل انواع مختلفی از عفونتهای قارچی بوده که با توسعه و پیشرفت ضایعه در محل تلقیح، مشخص میشوند. این عفونتها در نتیجه ضربات مکانیکی وارده بر پوست ایجاد میشوند. به طور کلی بیماری حاصله به طور موضعی باقی مانده و یا پیشرفت بسیار کندی را به بافتهای اطراف خواهد داشت.(۸۹).در برخی عفونت ها مانند اسپوروتریکوزیس پیشرفت کند عفونت از طریق کانال های لنفاوی دیده میشود در صورتی که در مورد برخی عفونت ها همانند کروموبلاستومایکوزیس انتشار بیماری از طریق خون و یا لنف به ندرت گزارش شده است.(۸۹)
عفونتهای قارچی احشایی (Systemic Mycoses): این قبیل عفونتها اغلب از طریق استنشاق کنیدیهای قارچ و جایگزینی در ششها به وجود میآیند. گاه با انتشار از این ناحیه و از راه خون، سایر اندامهای بدن نیز گرفتار شده و منجر به مرگ میزبان میشود. این عفونتها با دور شدن از ریه اساساً غیرقابل تشخیص میباشند مگر اینکه در نقاطی همانند پوست یا سیستم عصبی جایگزین شوند. در این نوع بیماریها، ضایعات جلدی و یا زیرجلدی نیز دیده میشود. عفونتهای احشایی خود به دو گروه مشخص تقسیم شدهاند:
گروه اول توسط قارچهای بیماریزای واقعی ایجاد میشوند مانند Blastomyces و Histoplasma
گروه دوم توسط قارچهای فرصتطلب بوجود میآیند نظیر Candida و Aspergil
lus (۸۹)
۱-۳- درماتوفیتوزیس (کچلی):
عفونتهای جلدی انسان شامل گروه وسیعی از بیماریهاست که پوست و ضمائم آن همچون ناخن و مو را گرفتار میسازند. هر چند این نوع عفونت محدود به لایه شاخی غیرزنده میشود ولی تغییرات پاتولوژیک متنوعی در میزبان مشاهده میشود که به دلیل حضور عوامل عفونی و محصولات متابولیک آنها میباشد. درماتوفیتها معمولاً به نسوج زیرجلدی و عمقی حمله نمیکنند که علت آن را عدم وجود بعضی از مواد حیاتی به خصوص آهن در طبقات پائینتر پوست میدانند، چرا که در این طبقات آهن اتصال محکمی به ترانسفرین داشته و در نتیجه میزان آهن آزاد، کمتر از حد مورد نیاز آنها جهت رشدشان است.(۸۵)
اکثر این عفونتها توسط گروه هموژن از قارچهای کراتین دوست که درماتوفیت نامیده میشوند ایجاد میگردند. درماتوفیتها گروهی بسیار متشابه و نزدیک به هم از قارچها هستند که تولید فرمهای کلینیکی بسیار متنوعی را میکنند. این قارچها معمولترین عوامل عفونی برای انسان هستند که هیچ جمعیت و منطقه جغرافیایی عاری از آنها نمیباشند. این گروه از بیماریها را جمعاً تحت عنوان درماتوفیتوزیس مینامند. علاوه بر درماتوفیتها سایر قارچهای رشتهای نیز میتوانند عفونتهای جلدی را باعث شوند. بیماریهایی که توسط انواع متنوع مخمرها و کپکهای خاکزی ایجاد میگردند درماتومیکوزیس نامیده میشوند.(۸۶)
درماتومیکوزیس بروز بسیار پائینتری نسبت به درماتوفیتوزیس دارد. معمولترین موارد درماتومیکوزیس در ناحیه پوست بدن، ناخن و گاهی مو توسط گونههایی از سیتالیدیوم، هندسونولاتورولوئیده، آرتروگرافیس کالری و غیره ایجاد میگردند. درماتوفیتوزیس در واقع کلنیزه شدن درماتوفیتها در بافتهای کراتیندار(مو، ناخن و بافتهای شاخی پوست) است. این بیماری نه تنها یکی از نتایج کلنیزه شدن قارچها میباشد بلکه حاصل واکنش میزبان نسبت به محصولات متابولیک آنها نیز میباشد. شدت این بیماری بستگی به سوش یا گونههای درماتوفیتها، حساسیت میزبان به آن قارچ خاص و نیز وضعیت عمومی میزبان دارد.(۸۶)
بسته به محل آناتومیک، درماتوفیتوزیس شامل چندین فرم بیماری زایی می باشد. و آسیبی که در بدن میزبان ایجاد میشود در واقع یک واکنش بروز حساسیت می باشد که به دنبال آن تظاهرات آلرژیک و التهابی ایجاد می شود، این واکنش ها با سیستم ایمنی میزبان و هم چنین سویه ها و گونه های عامل بروز بیماری ارتباط مستقیم دارند.(۸۶)
۱-۳-۱- عوامل بیماری:
درماتوفیتها دستهای از قارچهای کراتینوفیلیک هستند که از نظر خصوصیات ظاهری، فیزیولوژی، تاکسونومی، آنتیژنیسیتی، نیازهای رشد، میزان آلوده کنندگی و علائم بالینی شباهت زیادی به یکدیگر دارند. توانایی این میکروارگانیسمها برای حمله و کلنیزه شدن بر روی بافتهای شاخی بطور نزدیکی در ارتباط یا وابسته به قابلیت آنها در استفاده از کراتین میباشد. کراتین یک اسکلرو پروتئین بسیار غیرمحلول است که استفاده از آن به عنوان یک سوبسترا در طبیعت بسیار نادر میباشد. در حال حاضر ۴۲ گونه درماتوفیت شناخته شده است که بسیاری از آنها فقط در خاک یافت میشوند و ۳۱ گونه آن برای انسان بیماریزا هستند. درماتوفیتهامجموعاً در سه جنس (با توجه به مرحله غیرجنسی) به نامهای میکروسپوروم، ترایکوفایتون و اپیدرموفایتون قرار میگیرند.تا کنون تمامی گونه های جنس های آنامورف میکروسپوروم و ترایکوفایتون با جنس تلئومورف آرترودرما با هم انطباق دارند.
فاز جنسی برای اپیدرموفایتون هنوز نا شناخته مانده است. به دلیل آن که درماتوفیت ها از نظر آنتی ژنی و فیزیولوژیکی بسیار با هم مرتبط می باشند تقریبا غیر ممکن است تا جنس هسی مختلف را بتوانیم توسط یک آنتی زن خاص از یک دیگر متمایز کنیم. علاوه بر این، اختلاف بسیار کم تغذیه ای و فیزیولوژیک بین گونه ها موجب گشته تا نتوان از این اختلاف در جدا سازی آن ها بهره برد. بیشتر عفونت های انسانی در تمامی دنیا توسط ۱۱ گونه ایجاد می شوند که در قاره آمریکا این تعداد به ۶ گونه می رسد.(۸۶)
۱-۳-۲- اکولوژی:
خاک دارای بسیاری از گونههای کراتینوفیل شبیه به هم میباشد. اگرچه اکثر آنها بالقوه قادر به ایجاد درماتوفیتوزیس هستند اما به ندرت در تولید بیماری نقش دارند. تکامل طبیعی از ساپروفیت کراتینوفیل خاک (گونههای خاکدوست) به سمت تهاجم به سوبستراهای کراتینی در حیوانات زنده (گونههای حیوان دوست) و انسان (گونههای انسان دوست) مشاهده شده است. اولین حیواناتی که به عنوان میزبان عمل نمودهاند احتمالاً جوندگان خاکزی بودهاند. بعضی از گونههایی که به مو حمله میکنند آرتروکنیدی پارازیتیک را تنها در طی عفونت فعال ایجاد میکنندو تا چندین سال زنده و عفونتزا بر روی ابزار و آلات باقی خواهند ماند. ارگانیسمهایی که پاسخ التهابی کمتری را بر میانگیزند تمایل به ایجاد عفونت مزمن دارند. درماتوفیتها تدریجاً در زمینه رشد و کاهش تحریک، با میزبان به تعادل میرسند.
درماتوفیت ها از نظر درجه انطباق و اختصاصی شدن نسبت به میزبان با هم تفاوت دارند، برای مثال میکروسپوروم ادوئینی در کودکان اروپای شرقی نوعی کچلی سر به نام لکه خاکستری ایجاد می کند که التهاب بسیار کمی دارد در صورتی که اگر گروه های جمعیتی
دیگری را مبتلا سازد ، این واکنش بسیار شدید تر خواهد بود. این مسئله در مورد سایر گونه های آنتروپوفیلیک نظیر ترایکوفایتون روبروم ، شون لاینی ، تونسورنس و ویولاسئوم نیز صحت دارد. بنا بر این برخی از درماتوفیت ها گروه جمعیتی خاص و یا نژاد خاص را ترجیح میدهند. به نظر می رسد که یک نوع شرایط ارثی مغلوب اوتوزومال در استعداد به ابتلا دخیل باشد.
اهمیت عمده تعریف گونهها تحت عنوان خاک دوست(Geophile)، انسان دوست(Anthropophile)، حیوان دوست (Zoophile)در تعیین منبع عفونت است.(۸۶)
گونههای حیوان دوست در مو، پشم، پر حیوانات و گونههای انسان دوست در پوستههای اپیدرمی تا مدتها زنده میمانند و از طریق خاک قابل انتقال میباشند.(۸۶)
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت jemo.ir موجود است |