ارتباط نیازهای روانشناختی بنیادی و احساس تنهایی و شادکامی
پژوهشها نشان میدهند افرادی که مشکلات مداومی در ایجاد و حفظ ارتباط با دیگران دارند، و در ارضای نیازهای تعلق پذیریشان (ارتباط با دیگران) مشکل دارند، رشد هیجانی و اجتماعیشان با مشکل مواجه میشود و به آشفتگیهای روانشناختی از قبیل تنهایی و افسردگی منجر میشود. بنابراین بازشناسی و ارزیابی ویژگیهای احساس تنهایی میتواند در کمک به بهداشت روانی دانشجویان مؤثر واقع شود )گوزنز[۱]، ۲۰۰۹). بوین و هیمل[۲] (۱۹۹۷) دریافتند که تنهایی اثر واسطهای بین شرایط اجتماعی و پیامدهای افسردگی دارد.
به نظر کاسیدی[۳] و آشر (۱۹۹۲) توانایی نوجوان در تعامل با همسالان از نشانههای روابط و صلاحیت اجتماعی است و از پیش بینی کنندههای مهم احساس تنهایی نوجوان میباشد. کودکانی که در مدرسه از طرف همسالان طرد شدهاند یا محبوب نیستند و نمیتوانند افکار و احساسات خود را با آنان در میان بگذارند، نسبت به کودکان محبوب تر، به طور معناداری احساس تنهایی بیشتری دارند.
همچنین تحقیقات نشان داده، دانشجویانی که به لحاظ اجتماعی خوب سازگار نمیشوند، در فعالیتهای اجتماعی دانشگاه کمتر مشارکت میکنند به احساس تنهایی بیشتر منجر میشود؛ در نتیجه این افراد، حمایت اجتماعی و فرصت درگیری فعالیتهای اجتماعی کمتری دریافت میکنند (لیندزی[۴]، ۲۰۰۶).
کوبورن و تریگر[۵] (۲۰۰۳)، تجربهی دانشگاه را یک دورهی خاص و منحصر به فرد میدانند که هرگز در فرد به طرز یکسانی تکرار نمیشود. بنابراین در ابتدای ورود به دانشگاه، فرد ممکن است با از دست دادن پیوند اجتماعی با دیگران، وابستگی عاطفی خود را از دست بدهد. فقدان این رابطهی صمیمی میتواند به احساس هیجانی و اجتماعی منفی در آنها منجر شود.
اشر و کویی[۶] (۱۹۹۰)، دریافتهاند بی اعتباری نزد همسالان منجر به احساس تنهایی میشود، زیرا عدم پذیرش همسالان و نداشتن روابط با آنها ممکن است از حس ارزش اجتماعی بکاهد و به احساس تنهایی منجر شود. دی جانگ-گیرو[۷]لد (۱۹۷۸) هم طی پژوهشهایی به این نتیجه رسیدهاند که اگر نیاز به تعلق افراد ارضا نشود و فاصلهی اجتماعی آنها زیاد شود، احساسات منفی مثل احساس تنهایی ایجاد میشود.
هنگامیکه دانشجویان به ویژه دختران با محیطهای تازه مواجه میشوند ممکن است واکنشهای عاطفی مختلفی نشان دهند، از جمله تغییر فعالیتهای روزمره، کاهش مشارکت رسمی و غیررسمی در فعالیتهای اجتماعی، قطع روابط و مبادلات نامتقارن گرم، احساس تنهایی، عجز و یأس که از عارضههای انزوای اجتماعی هستند (چلبی و امیرکافی، ۱۳۸۳).
پژوهشگران نشان دادهاند، سطح بالای حرمت خود به شدت با شادی و رضایت از زندگی و سطح پایین حرمت خود با افسردگی، اضطراب و پرخاشگری مرتبط است ( مرک[۸]، ۱۹۹۵، ۲۰۰۶).
افرادی که عزت نفس بالایی دارند، روی شایستگی های مثبت خود تمرکز میکنند و در تعبیر و تفسیر رویدادها و واکنش به آنها به گونه ای عمل میکنند که احساس مثبت خود ارزشی را در خود حفظ کنند (کرنیس[۹]، ۲۰۰۶) و به طور طبیعی احساس خودارزشی و شایستگی منجر به تجربه عواطف و احساسات مثبت در آنان خواهد شد. به بیان واضح تر افراد با عزت نفس بالا از راهبردهای خودتنظیمی سازگارانه و پاسخهای مؤثرتری در موقعیتهای مختلف استفاده میکنند که این شیوهی برخورد، شادکامی آنان را در بر دارد (اورسان و جاست[۱۰]، ۲۰۰۷). اویشی[۱۱] و دینر (۲۰۰۱) هم عزت نفس و هماهنگی اجتماعی را به عنوان پیش بینی کنندههای شادکامی، بررسی کردند.
اسمیت و راکیلیف[۱۲] (۱۹۹۹) در پژوهشی، ارتباط بین احساس کنترل در مدرسه را با میزان شادکامی دانشآموزان بررسی کردند. نتایج اینگونه بود که دانشآموزانی که امکان همکاری و دخالت در محیط مدرسه را داشتند، احساس کنترل بیشتری بر محیط داشتند و این احساس کنترل بر محیط موجب احساس بیشتر شایستگی و در نتیجه شادکامی بیشتر آنها میشد.
با توجه به نظریه دسی و ریان، آرگایل (۲۰۰۱) برقراری رابطه مثبت با دیگران، هدف مند بودن زندگی و رشد شخصیتی را در ارتباط مستقیم با شادکامی میداند. دینر و همکاران (۱۹۹۹) هم معتقدند، سلامت روان موجب شادکامی میشود، و سلامت روان نیز با استقلال شخصیتی رابطه مستقیم دارد. پس بنابر تحقیقات انجام شده، استقلال شخصی بر شادکامی تأثیر دارد. سایر تحقیقات نشان میدهند شادمانی میتواند سلامت جسم، احساس امنیت، قدرت تصمیمگیری، روحیه مشارکتی، شرکت در جمع و میزان رضایت از زندگی را افزایش دهد ( مایرز[۱۳]، ۲۰۰۲).
آرگایل و لو[۱۴] (۱۹۹۱) در پژوهشی به این نتیجه رسیدند که شرکت دانشآموزان در فعالیّت های گروهی و ارتباط داشتن با همسالان، رابطه مستقیم با شادکامی دارد. چنگ[۱۵] و فوراهام[۱۶] (۲۰۰۳) نیز، عوامل مؤثر بر شادکامی را بررسی کردند و اعلام کردند تقویت اعتماد به نفس، افزایش تعداد دوستان و حلقه ارتباطات بر میزان شادکامی میافزاید. هانریش و همکاران(۲۰۰۶) نیز، پس از بررسی و پژوهش هایی به این نتیجه رسیدهاند که در حالی که تفاوتهای فردی در شدت نیاز به تعلق داشتن و چگونگی برآوردن آن وجود دارد، ارضای این نیاز مستلزم تعاملات مثبت و زیاد با افراد دیگر در یک موقعیت بادوام است که منجر به شادکامی طرفین میشود. در پژوهش لارسن (۱۹۸۹)، آزمودنیها در موقعیت های تصادفی، خلق خود را گزارش کردند و میزان شادکامی خود را در زمانهایی که با دوستان یا خانواده بودند، درجه بندی کردند. میزان شادکامی گزارش شده در لحظاتی که در ارتباط با دیگران بودند بیشتر گزارش شده است.
هسیانگ-هوی[۱۷](۲۰۰۹) نتایج تحقیق خود در مورد سن والدین هنگام تواد فرزندان و سلامت روان فرزندان در آینده را گزارش کرده است که خودپیروی، خودباوری، خصومت، افسردگی و فعالیت های شناختی با سن پدر و مادر رابطه معنی دار دارند. سن پدر اثر منفی بر روی خودپیروی و خود باوری دارد اما بین افسردگی و سن پدر، رابطه مثبت وجود دارد. بین سن مادر و فعالیت های شناختی رابطه مثبت وجود دارد. او همچنین اعتقاد دارد که بین سن والدین و تفاوت سنی فرزندان با سلامت روان و بهزیستی فرزندان رابطه معنی داری وجود دارد. از آنجایی که بین بهزیستی و سلامت روان و شادکامی رابطه وجود دارد پس میتوان نتیجه گرفت سن والدین و تفاوت سنی فرزندان می تواند پیش بینی کننده شادکامی باشد.
در پژوهشی که حسینچاری و کیانی(۱۳۸۷) انجام دادند، بین خودکارآمدی ادراک شده و تعامل اجتماعی دانش آموزان دوره راهنمایی با تعداد خواهران و برادران آنها رابطه مثبت و معنی داری وجود داشت. بررسیها نشان دهنده تأثیر عمیق خواهر و برادر بر یکدیگر میباشند و تأثیر خواهر و برادر در سالهای بین دو تا ده سالگی بسیار عمیق است. به اعتقاد ماسن، کیگان و کانجر (۱۹۹۸، به نقل از حسینچاری و همکاران)، خواهران و برادران معیارها و الگوهایی را برای تقلید کردن از یکدیگر پدید میآورند که به کمک آنها میتوانند کنشهای متقابل اجتماعی را تمرین نمایند و در هنگام بروز تنشهای عاطفی از یکدیگر حمایت کنند. کودکان در تعامل با خواهران و برادران خود، در کنار رقابت جویی و تسلط جویی، وفاداری و کمک به یکدیگر و تعامل اجتماعی را میآموزند.
[۱] – Goossens
[۲] – Boivin & Hymel
[۳] – Cassidy
[۴] -Lindsey
[۵] – Coburn & Treeger
[۶] – Coie
[۷] – De Jong-Gierveld
[۸] – Murc
[۹] – Kernis
[۱۰] – Ourerson & Jost
[۱۱] – Oishi
[۱۲] – Smith & Rockiliff
[۱۳] – Myers
[۱۴] – Lu
[۱۵] -Cheng
[۱۶] – Furaham
[۱۷] – Hsiang-Hui