۲-۹٫ آثار و پیامدهای تعارض
بروز نگرشها و احساسات منفی
وجه مشخصه تعارض، نسبت به سایر فرایندهای اجتماعی، وجود احساسات منفی در بین طرفین درگیر است. به طوری که ” شوستروم ” تعارض را به عنوان ” وجود احساسات منفی بین دو نفر (یا دوگروه) که به علت تنوع نیازها یا هدفهای آنها ایجاد میشود تعریف میکند (ایزدی، ۱۳۷۹).
تغییر در ساختار درونی گروههای درگیر
در حین تعارض اعضای هر گروه همبستگی بیشتری پیدا میکنند، هر گروه از وفاداری بیشتر اعضای خود بر خوردار میشود، اعضا رتبههای شغلی را کنار گذاشته و اختلافات داخلی را فراموش میکنند، جو گروهی از حالت غیر رسمی و اتفاقی خارج و به حالت تکلیف مداری و انجام وظیفه تبدیل میشود. بدین ترتیب، الگوی رهبری از دموکراسی به استبدادی تغییر و گروه، تحمل بیشتری برای تمکین از دستورات آمرانه منبع اقتدار از خود نشان میدهد و بالاخره سازماندهی درونی هر گروه بیشتر میشود (شاین[۱]، ۱۹۸۰).
کاهش سطح تعامل
در همان حال که خصومت و دشمنی در بین گروهها افزایش مییابد، میزان روابط متقابل در میان آنها به پایینترین حد خود میرسد؛ به طوری که در صورت لزوم تنها نمایندگان رسمی گروهها، و از طریق جلساتی که به دقت بر نامهریزی شدهاند، به طور رسمی با یکدیگر ارتباط بر قرار میکنند. کاهش تعامل باعث دوام و بقای تصورات قالبی میشود. به علت عدم وجود مناسبات آزاد و روان و تعامل منظم بین گروههای متخاصم، اطلاعاتی که روشن کننده و تصحیح کننده این تصورات باشند، رد و بدل نخواهند شد. اعضای گروه به حرفهای گروه مقابل گوش نمیدهند و برای بیانات آن هیچ ارزشی قایل نمیشوند (میشل و لارسون[۲]، ۱۹۸۸، به نقل از ایزدی، ۱۳۷۹).
آیا تعارض لزوماً بد است؟
تعارض ممکن است به طور ذاتی نامطلوب به نظر رسد. تئوری کلاسیک، اغلب سازمانها را به ماشین تشبیه کرده است و تعارض را به عنوان عامل شکست این ماشین توصیف کرده است. مدیرانی چون فایول و تیلور توجه شان را به کشف روشی معطوف کردهاند که از تعارض اجتناب کنند یا آن را به طور مؤثری موقوف کنند.
در مقایسه تئوریهای معاصر بیان میکنند که تعارض لزوماً چیز بدی نیست. آنها میگویند تعارض غیر کارکردی از پیشرفت در جهت دستیابی به اهداف جلوگیری میکند. به هر حال تحقیقات جدید پیشنهاد میکنند که تعارض اغلب کارکردی است و تأثیر مثبتی دارد. این تأثیرات مثبت عبارتند از اینکه تعارض کشمکشهای اجتماعی را کمتر میکند و به تثبیت و یکپارچه کردن ارتباطات کمک میکند. هم چنین تعارض به حفظ سطح تحریک یا فعالیت مورد نیاز برای عملکرد نوآورانه کمک میکند (وگنر و هالنبک، ۲۰۰۹).