بکارگیری این شگرد در شعرهایش به دنبال اهدافی نظیر: سادگی بیان، نزدیک شدن زبان شعر به زبان گفتار، ایجاز و تازگی کلام است .«چنین واوی به جای عطف و پیوند جزیی به جزء دیگر ، جایگزین آن قسمت از تجربهی شاعر میشود که حذف شده است و چندان غنی است که مخاطب آنچه را که از اندیشه شاعر حذف شده در وجود « واو » دریافته و در ادامه ی شعر با شاعر همگام میشود. »(علی پور، ۱۳۷۸، ص .۱۴۳ )
و زمستانی طولانی در پیش بود.(لنگرودی،۱۳۹۰،ص.۱۱۴)
و بدین سان است
که قلبم میگیرد. (همان،ص.۷۰)
۳-۶- ویژگی ادبی اشعار شمس لنگرودی:
۳-۶-۱- بیان
شیوههای ارائهی اندیشه در دانش بیان در چهار زمینه مورد بررسی قرار میگیرد . مؤلّف در این بخش به بررسی آنها در آثار شمس لنگرودی پرداخته است. این چهار زمینه که مباحث اصلی علم بیان است، عبارتند از: «تشبیه ، استعاره ، مجاز و کنایه »
۳-۶-۱-۱- تشبیه
یکی از مهمترین آرایههای ادبی در زبان شعرا تشبیه است که به انواع مختلف در زبان شعری به نمایش در میآید.«تشبیه به چند گونه است. یکی آنکه چیزی را به چیزی مانند کنند به صورت و به هیأت یا چیزی را بر چیزی ماننده کنند به صفتی از صفتها، چون حرکت و سکون و لون و رنگ و شتاب و درنگ» (رادویانی،۱۳۶۲،ص.۴۴)
قرار دادی شدن بسیار از تشبیهات مطلبی است که همیشه مطرح میشود. مثلا سرو در معنی معشوق و لعل و … نیما پدر شعرنو ناگزیر بود که با جسارت در برابر آنها بایستد و با خلق زبانی ضد قراردادها به عادتشکنی دست بزند و شعر جدید را در مسیری نو وفضایی مملو از تصاویر جدید راهنمایی کند . (حقوقی،۱۳۸۴،ص.۲۰)
شمس پیرامون هر آنچه که در اطراف انسان است تصویر سازی میکند از مسایل انتزاعی گرفته تا عناصر طبیعت برای او فرقی نمیکند. او برای همهی آنها تصویری نو میسازد تا جدالی در ذهن خواننده بین تصویر گذشته و تصاویر نو ایجاد کند و در این جدال تصویر خودش را در ذهن خواننده ثبت میکند. شعر او به جهت انتخاب تشبیهات ناب ، قابل لمس است و همچنین بوسیلهی تصویر سازیهای نوین از سایر هم عصرانش متمایز شده است و مورد پسند اغلب خوانندگان قرار گرفته است.
گل سرخ
زورقی است
ایستاده
و آب زمان بر او عبور می کند. .(لنگرودی،۱۳۹۳،ص.۲۳۶)
شعر
واگویه ی تشنه ای در خواب است
اول دیگران را
و سپس ترا
بیدار می کند.( همان،ص.۹۴)
تشبیه پر کاربردترین آرایه در اشعار شعرا است. شعر شمس از این اصل دور نیست و یکی از اساسیترین اصول تصویر سازی او تشبیه است.
۳-۶-۱-۱-۱- تشبیه به اعتبار طرفین:
۳-۶-۱-۱-۱-۱- حسی به حسی
حجم وسیعی از تشبیهات شمس لنگرودی حسی به حسی است و این نشانهی آنست که شمس برای نشان دادن عواطف و احساسات خود به امور مادّی بیشتر توجه دارد. نکته دیگر اینکه در اغلب این تشبیهات عناصر طبیعت، حضور دارند .پیوستگی شعر شمس با این عناصرحاکی از آمیختگی طبیعت در روح و عاطفه شاعر است.
آفتاب
مثل شب پرهیی چاییده
در روشنایی پر برف گم میشود. .(لنگرودی،۱۳۹۰،ص.۲۱۷)
کلون، در چون چشمی،
حیرت زده و میخکوب نگاهم میکرد. .( همان،ص.۱۹۹)
خورشید
جز زبالهی سوزانی در خرابه نیست. .( همان،ص.۳۸۹)
۳-۶-۱-۱-۱-۲- معقول به محسوس
این نوع تشبیه از نظر بسآمد در اشعار شمس، در رتبه دوم قرار میگیرد.
چرا که عشق
تن جامه ای فراخ میآمد. .( همان،ص. ۴۰۱)
چیست زندگی
سکوت مثل کوه ترک خورده شقه شقه صدا میدهد. .(همان،ص.۲۰۵)
۳-۶-۱-۱-۱-۳- محسوس به معقول
در این تشبیه با کمک مشبهبه ، مشبه در ذهن خواننده توصیف میشود . واضح است که عقلی نسبت به حسی کمی دیریابتر و مخفیتر است . بنابراین این نوع تشبیه نباید وجود داشته باشد. به همین سبب در چنین تشبیهاتی وجه شبه ذکر میگردد. (شمیسا.۱۳۷۶٫ص.۷۲)
و تو
آرام
بر تخت سپیدی دراز کشیدی
همچون شهریور ماه. .(لنگرودی،۱۳۹۰،ص.۴۳۵)
خورشید بردمید
و آنگاه
چون رازی
در نور رازیانه و لیموها گم شدید. .(همان،ص.۳۱۱)
۳-۶-۱-۱-۱-۴- معقول به معقول
تشبیه عقلی به عقلی در اشعار شمس بسیار کم است. زیرا غرض از تشبیه را که تقریر و واضح نمودن مشبه است ، محقّق نمیکند:
و زندگی که سِحًر سَحَر می نمود. .( همان،ص. ۳۳۹)
جادوی کلمات در بندماندگان است شعر .( همان،ص.۲۴۳)
۳-۶-۱-۱-۲- تشبیه از جهت افراد و ترکیب:
۳-۶-۱-۱-۲-۱- تشبیه مفرد به مفرد
از آنجا که شعر شمس دارای سادگی است و ابهامی ندارد میتوان بیشتر تشبیهات او را از لحاظ مفرد و مرکب بودن در این بخش قرار داد. چرا که شاعر در جستجوی زینت و آرایهای نیست که به واسطهی آن شعرش را پیچیده و مبهم نماید.
زاده میشویم چون حبابی
عمر میگذرانیم چون کفی
میمیریم چون موجی .( همان،ص.۲۵۶)
او بیشتر تلاش میکند تصاویری جدید بیافریند نه تصاویر پیچیده و در این امر اغلب از تشبیهات مفرد بهره میگیرد.
و صداها
به شکل خاطرهها دور میشوند.(همان،ص.۳۵۶)
۳-۶-۱-۱-۲-۱-۲- مفرد به مقیّد
در تصویر سازیهای شمس، هر کجا مجال ساختن تصاویر ساده ممکن نباشد او با ذکر صفت، تصاویر مقیّد میآفریند:
تیغهی کندی است شامگاه
که بر قلبم مینشیند. .( همان،ص.۵۷۵)
ماه مثل دکمهی موّاجی – بی حضور ما – بر پیراهن شب میدرخشد. .( همان،ص.۳۵۸)
۳-۶-۱-۱-۲-۱-۳- مقیّد به مقیّد
در این نوع تشبیه ، شمس با ساختن تصاویر خود همراه با صفت به عمق مفهوم میافزاید:
دیوارهای پولاد
چون کابوسی کاغذین ف
رو میپیچند. (همان،ص.۳۶۰)
پرچم های رنگ باخته ،چون پیران گرسنه
که تنها
با طعم خاطره هاشان عمر میگذرانند
با دستهای آویخته
به دنبالت میآیند. .( همان،ص.۲۲۵)
۳-۶-۱-۱-۲-۱-۴- مقیّد به مفرد
یکی دیگر از انواع تشبیه به اعتبار مفرد و مقیّد بودن ،تشبیه مشبه مقیّد به مشبه به مفرد است که در مجموعه اشعار شمس بسیار کمرنگ است :
ستاره شادابی که پشت پرندگان را گرم میکند
ناگاه
چون شهابی فرو میافتد. .( همان،ص.۳۹۲)
۳-۶-۱-۱-۲-۱-۵- مرکب به مرکب
این نوع تشبیه در اشعار شمس کم نیست زیرا شاعر اغلب در حال وصف تابلویی جدید است .
چونان فانوسی
بر گذرگاهی تاریک برنهاده
هراس باد و باران با من است. .(همان،ص. ۸۳)
۳-۶-۱-۱-۳- انواع دیگر تشبیه
۳-۶-۱-۱-۳-۱- تشبیه وهمی
در این نوع تشبیه مشبهبه وجود خارجی ندارد.
و روز و شب هنوز، مثل دو غول کودن
در پی هم میدوند. .(همان،ص.۲۰۴)
۳-۶-۱-۱-۳-۲- تشبیه خیالی
تشبیهی که اجزا مشبهبه هر کدام به تنهایی وجود خارجی داشته باشند اما صورت نهایی، برآمده از توهم و تخیّل گوینده است:
من مثل ستارهای مومیایی شده
میخواهم نورت را پس زنم. .(لنگرودی،۱۳۹۰،ص. ۱۶۸)
۳-۶-۱-۱-۳-۳- تشبیه مفروق
یعنی چند مشبه و چند مشبهبه باشد و هر مشبهبه پس از مشبه خود بیاید:
درخت لبخند بی قرار بهار است
از فرط فراغت
پنجره ها تاولاند،
سیارهها، شب پرگانی از بلورند. .( همان،ص.۷۴۶)
امید
کلاه کشی در سرماست،
آرزو جیرهی سگ شکاری
که از آب سیاه بگذرند. .( همان،ص.۷۸۵)
۳-۶-۱-۱-۳-۴- تشبیه جمع
شمس گاهی برای یک مشبه چندین مشبهبه ذکر میکند به گونهای که میتوان این شیوه را یکی از خصوصیات شعری او در نظر گرفت:
دریا-
بهار نمکسود
جرقه آبهای ازل
خرده ریز طوفان ماه. .( همان،ص.۴۵۵)
دستچین میوه های ازل تا ابد
اسکله ای طلایی
دستنبویه ی ایزدان است
آفتاب.(همان،ص.۵۴۷)
۳-۶-۱-۱-۳-۵- تشبیه ملفوف
در مجموعه آثار شمس به ندرت با چنین تشبیهی مواجه میشویم .تشبیهی که در آن لف و نشر وجود دارد:
آمدنت ، رفتنت ،سطورکتابی است
که شروع میشود ، و تمام میشود . .( همان،ص.۷۸۸)
۳-۶-۱-۱-۳-۶- تشبیه تسویه
تشبیهی که در آن شاعر برای چند مشبه یک مشبهبه ذکر میکند تا چند عنصر را شبیه به هم به نمایش درآورد.
ای عشق
تو اگر نبودی
کلاه بوقی بود «روز» و «شب».(همان،ص.۱۲۲)
پرتقالها، لیموها
کرههای زردند. .(همان،ص.۷۰۳)
۳-۶-۱-۱-۳-۷- مضمر
تشبیه پنهان، شمیسا میگوید: «ظاهرا با ساختار تشبیهی مواجه نیستیم ولی مقصود گوینده تشبیه است.»(شمیسا،۱۳۷۶،ص.۱۳۰)
با شبی که در چشم هایت در گذر است
مرا به خوابی دیگرگونه
بیداری بخش .(لنگرودی،۱۳۹۰،ص.۵۶)
۳-۶-۱-۱-۳-۸- تشبیه مشروط
گاهی شمس با ذکر شرطی به ساختن تشبیه میپردازد:
مرگ نیست
پناهی روشن و
جاویدان، بر گسترهی آسمانی آرام و سپید اندام
اگر اینگونه به حسرت
چشم بر همه جانب می بندیم و
خانه تاریک می شود.(همان،ص.۸۸)
۳-۶-۱-۱-۳-۹- تشبیه تلمیح
این نوع تشبیه در اشعار شمس بسیار دیده میشود.
میخواستم در آسمان بهار بنگرم
و مسیح را ببینم. .(همان،ص.۵۳۲)
ای ماهی یونس!
جرقه بی انتها!
تو را
ساعت سازی کور با من آشنا کرد. .( همان،ص.۵۸۸)
۳-۶-۱-۱-۳-۱۰- تشبیه بلیغ
تشبیهی که در اغلب آثار شعرا پرکاربرد است و شعر شمس نیز از این مقوله مستثنی نیست:
اسبهای قدسی
در آینه های ازل به گلوی خاموش خیره بودند. .(لنگرودی،۱۳۹۳،ص.۱۳۲)
۳-۶-۱-۲- استعاره:
« استعاره در لغت به معنی طلب کردن چیزی به عاریت است. در اصطلاح لفظی است که در غیر معنای اصلی که همان معنای قراردادی است به کار میرود و با این نشان که بین معنی اصلی و معنی استعاری علاقه مشابهت وجود دارد و قرینه نیز در کلام است که مانع از اراده معنی حقیقی (قراردادی) میشود.» (رجایی۱۳۵۹،ص.۲۸۹-۲۸۷) شمس معتقد است که: «شعر باید به سمت روزمرگی و استعارهزدایی برود اما کدام استعاره؟ استعارههایی که از شدت دست مالی شدن دیگر استعارگیشان را از دست داده اند.» (لنگرودی،معقولی،۱۳۸۵،ص.۴۱۸)
۳-۶-۱-۲- ۱- استعاره مصرّحه:
تشبیهی که فقط از آن مشبهبه، به جا مانده باشد.
آه ،دریا
به من آن ستاره ی نوسال را که در آبت تن شست و
به صدف هایت خانه کرد
باز ده. .(همان،ص.۳۲۲)
«ستاره نوسال» استعاره ای از «غریق نوجوان» است.
چهل و هفت خار!
که بر هر خاری
دسته گلی بسته است. .( همان،ص.۵۳۱)
«خار» در این پاره از شعر استعاره از «سختیهای زندگی» است.
در آسمان دلم توده برفی است
که به خنده های تو دل بسته است. .( همان،ص.۶۳۳)
و «تودهی برف»در این قسمت از شعر شمس استعارهای از «غمهای فراوان» است.
۳-۶-۱-۲- ۲- استعاره مکنیّه
این استعاره اغلب به دو شکل است. به صورت اضافی،که به این نوع ترکیب اضافه استعاری میگویند. (شمیسا،۱۳۷۶،ص.۱۷۱)
بالهای مرگ
لبخند زرد مرگ ، ساعات خیس مرگ، باران سرد مرگ. .( همان،ص.۳۶۴)
به صورت غیر اضافی:
مرگ
با پرو بال فلزی رسید. .(همان،ص.۷۰۹)
۳-۶-۱-۲- ۳- استعاره تبعیّه:
استعاره تبعیه در زبان فارسی ،استعاره در فعل و صفت است.(شمیسا،۱۳۷۶،ص.۱۸۴)
استعاره در فعل: «ورق خوردن» استعاره از «موّاج بودن»
نگاه کن دریای واژگونه چگونه ورق میخورد. .(لنگرودی،۱۳۹۰،ص.۴۵۸)
چهرهی مادر تند و تند شخم میخورد.(همان،ص.۴۶۲) «شخم خوردن» استعاره از «پیر شدن»
استعاره در صفت: «تلخ» استعاره از« درد و رنج»
بر بستر تلخ ات آرام گیر. .(همان،ص.۵۲۱)
۳-۶-۱-۲- ۴- استعاره قیاسیّه:
تضادی بین مضاف و مضاف الیه وجود دارد که حکم قرینه را دارد.(شمیسا،۱۳۷۶،ص.۱۸۴)
مثلا شمس ترکیب«نهنگ بیابانی» را در شعرش استفاده نموده که از این قسم است:
غزال کرم پوشم که نهنگ بیابانی را صید کرده ی! .(لنگرودی،۱۳۹۰،ص.۵۸۹)
۳-۶-۱-۲- ۵- استعاره قریب
شمس اغلب از این نوع استعاره کم استفاده می کند چرا که او خود را مقیّد به ساخت تصاویر نو و بکر می کند.استعاره قریب استعارهای مبتذل و تکراری است .
مثلا«شعلهی زرّین» که استعاره از «خورشید» است.
آه،پرواز تابناک عقاب زمین بر شعلهی زرّین!
نشانی امید را
به من ده.


Post your comment